• دفتر مرکزی : کانادا، ونکوور
  • info@smiletocanada.com
  • ساعت کار 8 الی 17
مشاوره مهاجرت
لوگو
  • صفحه نخست
  • درباره ما
  • انتخاب زمان مشاوره
  • مهاجرت به کانادا
    • ویزای توریستی کانادا
    • ویزای اسپانسرشیپ کانادا| اخذ اقامت همسر(پارتنر)، والدین و فرزندان
    • اپن ورک پرمیت ایرانیان
    • ویزای کانادا
    • قوانین ورود به خاک کانادا
    • مدارک الزامی برای اخذ ویزای کانادا
    • سرمایه گذاری در کانادا
      • ویزای استارتاپ
      • خرید فرنچایز در کانادا
      • ویزای خوداشتغالی کانادا
      • ویزا ICT کانادا|انتقال درون شرکتی
  • کار در کانادا
    • اکسپرس اینتری کانادا چیست؟
      • فدرال اسکیل ترید کانادا
      • فدرال اسکیل ورکر کانادا
      • اقامت دائم پزشکان در کانادا|برنامه استان انتاریو
  • وبلاگ
Awesome Image
تلفن تماس
1-604-998-1784
Awesome Image
تلفن تماس
1-604-998-1784
لوگو

اطلاعات تماس

  • دفتر مرکزی : کانادا، ونکوور
  • 1-604-998-1784
سرمایه گذاری در کانادا
ارسال توسط: adminpanel
ویزای سرمایه گذاری کانادا

آیا ویزای سرمایه گذاری کانادا در ۲۰۲۵ هنوز به‌صرفه است؟

در سال ۲۰۲۵ میلادی، موضوع مهاجرت به کانادا از طریق سرمایه‌گذاری و کارآفرینی همچنان مورد توجه بسیاری از متقاضیان ایرانی است. اما پرسش مهم این است که آیا ویزای سرمایه گذاری کانادا با توجه به تغییرات اخیر، هنوز به‌صرفه هستند؟ پاسخ کوتاه این است: «به پروفایل شما و مسیر انتخابی بستگی دارد.» برخلاف سال‌های گذشته که برنامه‌های سرمایه‌گذاری منفعل (صرفاً با سپرده مالی) رایج بود، اکنون مسیرهای سرمایه‌گذاری کانادا عمدتاً نیازمند مشارکت فعال در کسب‌وکار و ایجاد اشتغال هستند. در ادامه، در این مقاله از موسسه مهاجرت شرکت SmiletoCanada، به‌صورت جامع بررسی می‌کنیم که چه کسانی از این مسیرها سود می‌برند، شرایط و هزینه‌ها چگونه است، و کدام برنامه‌های سرمایه‌گذاری/کارآفرینی در سال ۲۰۲۵ معتبر و مقرون‌به‌صرفه تلقی می‌شوند.

تعریف مسیرهای سرمایه‌گذاری/کارآفرینی و تفاوت با مسیرهای استخدامی

مهاجرت سرمایه‌گذاری/کارآفرینی به مجموعه برنامه‌هایی گفته می‌شود که فرد متقاضی با سرمایه مالی خود در اقتصاد کانادا مشارکت می‌کند؛ خواه از طریق ایجاد یک کسب‌وکار جدید، خرید بیزینس موجود یا راه‌اندازی یک استارت‌آپ نوآورانه. در مقابل، مسیرهای استخدامی (اسکیلد ورکر یا جاب‌آفر) مبتنی بر مهارت شغلی و استخدام توسط یک کارفرمای کانادایی یا سیستم امتیازبندی اکسپرس انتری هستند. تفاوت‌های کلیدی این دو مسیر عبارت‌اند از:

  • در مسیر سرمایه‌گذاری، نقش متقاضی یک کارآفرین یا سرمایه‌گذار فعال است که باید کسب‌وکار خود را مدیریت کند؛ درحالی‌که در مسیر استخدامی، متقاضی یک نیروی کار ماهر استخدام‌شده تلقی می‌شود.

  • ریسک و مسئولیت در برنامه‌های کارآفرینی بالاتر است؛ زیرا موفقیت پرونده معمولاً مشروط به *اجرای موفق کسب‌وکار و تحقق تعهدات (مثلاً سرمایه‌گذاری حداقل و ایجاد شغل) است. در مقابل، در برنامه‌های استخدامی، مسئولیت اصلی متوجه کارفرما و تطابق شغل با نیازهای بازار کار کاناداست.

  • برخی مسیرهای سرمایه‌گذاری مستقیم به اقامت دائم (PR) منتهی می‌شوند (مثل ویزای استارت‌آپ)، درحالی‌که اکثر مسیرهای کارآفرینی استانی ابتدا اقامت موقت (ورک‌پرمیت) و سپس مشروط به عملکرد موفق، به اقامت دائم منجر می‌شوند. مسیرهای استخدامی نظیر اکسپرس انتری معمولاً اقامت دائم را به شکل مستقیم‌تری ارائه می‌دهند.

  • از نظر هزینه نیز، طبیعتاً مهاجرت از طریق سرمایه‌گذاری مستلزم صرف سرمایه قابل توجه (برای راه‌اندازی کسب‌وکار، هزینه‌های دولتی، انتقال پول و …) است، در حالی که مسیرهای استخدامی بیشتر بر هزینه‌های ارزیابی مدارک و تطبیق مهارت متمرکزند.

به طور خلاصه، مهاجرت سرمایه‌گذاری مناسب افرادی است که مایل‌اند در کانادا کسب‌وکاری راه‌اندازی کنند و بودجه و تجربه این کار را دارند؛ و در مقابل، مسیر استخدامی مناسب کسانی است که مهارت شغلی قابل عرضه داشته و ترجیح می‌دهند با کار برای یک کارفرما به کانادا مهاجرت کنند. در ادامه خواهیم دید که هر مسیر چه مزایا و چالش‌هایی دارد.

چه کسانی مناسب ویزای سرمایه گذاری هستند و چه کسانی نه؟

با توجه به پیچیدگی‌ها و الزامات بالای مسیرهای سرمایه‌گذاری، این برنامه‌ها برای هر متقاضی‌ای مناسب نیستند. در این بخش بررسی می‌کنیم چه افرادی بیشترین سود را از مهاجرت از طریق سرمایه‌گذاری می‌برند و چه کسانی ممکن است در این مسیر موفق نباشند:

پروفایل‌های مناسب برای مهاجرت سرمایه‌گذاری:

  • کارآفرینان با تجربه مدیریت: افرادی که سابقه موفق مدیریت کسب‌وکار یا کارآفرینی در ایران یا کشورهای دیگر دارند. این افراد بهتر می‌توانند یک بیزنس را در کانادا راه‌اندازی و اداره کنند و مستندات لازم (مانند سوابق مدیریت، صورت‌های مالی شرکت خود) را ارائه دهند.

  • افراد دارای سرمایه نقدی قابل توجه: کسانی که دارایی خالص بالا (معمولاً حداقل بین ۳۰۰ هزار تا ۱ میلیون دلار کانادا بسته به برنامه) و سرمایه آماده برای سرمایه‌گذاری (حداقل ۱۰۰ تا ۲۵۰ هزار دلار به بالا) دارند. بدون سرمایه کافی، ورود به این مسیر عملاً ممکن نیست.

  • متقاضیان با طرح کسب‌وکار نوآور یا برنامه‌ریزی قوی: کسانی که ایده‌های کسب‌وکاری جدید یا برنامه روشنی برای خرید/توسعه یک کسب‌وکار موجود دارند. این افراد می‌توانند در برنامه‌هایی مثل Start-Up Visa یا کارآفرینی استان‌ها امتیاز بالایی کسب کنند یا حمایت لازم را جلب نمایند.

  • افراد متمایل به زندگی در شهرهای کوچک‌تر یا حوزه‌های خاص: برخی برنامه‌های کارآفرینی استانی (مثلاً برنامه‌های مناطق کم‌جمعیت) برای کسانی که مایل‌اند در خارج از شهرهای بزرگ سرمایه‌گذاری کنند مناسب‌تر است. اگر متقاضی حاضر به استقرار در استان‌ها یا شهرهای کم‌جمعیت‌تر باشد، شانس پذیرش او بالاتر خواهد بود.

چه کسانی در این مسیر موفق نمی‌شوند یا به‌صرفه نیست:

  • افرادی با سرمایه محدود یا نامشخص: اگر دارایی خالص و سرمایه در دسترس متقاضی به سختی به حداقل‌های برنامه‌ها برسد (مثلاً کسی که به زحمت ۳۰۰ هزار دلار دارایی جمع کرده)، ریسک این مسیر برای او بالا است. همچنین کسانی که منبع سرمایه‌شان شفاف و قانونی نیست یا امکان انتقال پول به خارج را ندارند، در اثبات تمکن مالی دچار مشکل می‌شوند.

  • فاقد تجربه مدیریتی یا زبان: متقاضیانی که سابقه مدیریت یا مالکیت کسب‌وکار ندارند و تنها سرمایه خام در اختیارشان است، برای اداره بیزنس در کانادا با چالش جدی مواجه خواهند شد. همچنین نداشتن حداقل توانایی زبان (حداقل در حد CLB4-5 یا معادل آیلتس حدود ۵) می‌تواند اجرای کسب‌وکار و ارتباطات روزمره را دشوار کند.

  • عجولان برای اقامت سریع: مسیرهای سرمایه‌گذاری معمولاً زمان‌بر هستند و مستلزم صبر و سرمایه‌گذاری زمان در کنار پول می‌باشند. کسانی که به‌دنبال اخذ اقامت دائم زیر یک سال هستند یا تحمل اجرای یک طرح بیزنسی چندساله را ندارند، بهتر است مسیرهای دیگر (مثل جاب‌آفر یا اکسپرس انتری در صورت امکان) را در نظر بگیرند.

  • افراد با ریسک‌پذیری پایین: اداره یک کسب‌وکار حتی در بهترین شرایط نیز با ریسک‌های مالی و عملیاتی همراه است. اگر فردی تحمل شکست مالی احتمالی یا عدم قطعیت در کسب‌وکار را ندارد، مسیر کارآفرینی برای او مناسب نیست. به‌خصوص که عدم موفقیت در کسب‌وکار می‌تواند به از دست رفتن فرصت اقامت نیز منجر شود.

به‌طور کلی، موفق‌ترین متقاضیان سرمایه‌گذاری آن‌هایی هستند که ترکیبی از سرمایه کافی، تجربه مرتبط، صبر و ریسک‌پذیری منطقی و مهارت ارتباطی/مدیریتی دارند. دیگران ممکن است با هزینه بالا و صرف وقت، نتیجه مطلوب (اقامت دائم) را کسب نکنند.

شاخص‌های ارزیابی: هزینه کل، زمان تا PR، ریسک حقوقی/عملیاتی

پیش از اقدام در هر یک از برنامه‌های سرمایه‌گذاری کانادا، ارزیابی صرفه اقتصادی و عملیاتی آن مسیر ضروری است. سه شاخص کلیدی که باید سنجیده شوند عبارت‌اند از هزینه‌ها، زمان‌بندی تا اخذ اقامت دائم، و ریسک‌های حقوقی/عملیاتی.

  • هزینه کل (Total Cost): هزینه‌های مهاجرت سرمایه‌گذاری تنها به مبلغ سرمایه‌گذاری در کسب‌وکار ختم نمی‌شود. متقاضی باید هزینه‌های متعددی را مدنظر قرار دهد:

    • هزینه سرمایه‌گذاری تجاری: حداقل مبلغ سرمایه‌گذاری در هر برنامه (مثلاً ۱۰۰ هزار دلار برای برخی استان‌های کوچک تا ۲۰۰ هزار دلار یا بیشتر در استان‌های بزرگتر). به‌علاوه، سرمایه در گردش برای راه‌اندازی و حفظ کسب‌وکار حداقل برای ۱-۲ سال.

    • هزینه‌های دولتی و اداری: شامل هزینه تشکیل پرونده مهاجرتی، هزینه بررسی دارایی خالص توسط حسابرسان معتمد (در بیشتر برنامه‌های استانی)، هزینه‌های صدور ویزا و ورک‌پرمیت، و possibly ودیعه‌های قابل استرداد در برخی استان‌ها (مثلاً استان‌هایی که زمانی ودیعه ۱۰۰ هزار دلاری می‌گرفتند).

    • هزینه‌های جانبی: شامل حق‌الزحمه مشاوره مهاجرتی و وکیل، هزینه تهیه بیزنس‌پلن حرفه‌ای، سفرهای اکتشافی (برای بازدید از استان و بررسی بازار محلی)، هزینه نقل مکان خانواده و زندگی در ماه‌های اولیه بدون درآمد ثابت.

    • مالیات‌ها: در زمان انتقال پول و همچنین پس از راه‌اندازی کسب‌وکار باید مالیات‌ها را در نظر گرفت (مالیات بر درآمد شرکت، مالیات فروش، عوارض گمرکی برای واردات تجهیزات و …).

    جمع این هزینه‌ها می‌تواند از چندصد هزار دلار تا بیش از یک میلیون دلار (به نرخ تبدیل) باشد. بنابراین متقاضی باید مطمئن شود که از پس این مخارج برمی‌آید و بازگشت سرمایه مناسبی در بلندمدت خواهد داشت.

  • زمان تا دریافت اقامت دائم (Time to PR): مدت زمانی که طول می‌کشد تا متقاضی و خانواده‌اش اقامت دائم کانادا را کسب کنند، شاخص مهمی در به‌صرفه بودن مسیر است. مسیرهای مختلف زمان‌بندی متفاوتی دارند:

    • برنامه‌های کارآفرینی استان‌ها: معمولاً یک فرآیند ۲ تا ۳ ساله یا بیشتر را شامل می‌شوند. ابتدا چند ماه تا دعوت‌نامه (ITA) و سپس تهیه مدارک و دریافت ورک‌پرمیت (۶ تا ۱۲ ماه)، بعد اجرای کسب‌وکار به مدت ۱۲ تا ۲۰ ماه (بسته به استان)، آنگاه دریافت نامینیشن و در نهایت پروسه فدرال اقامت دائم (حدود ۱ سال). در مجموع ممکن است ۳ سال یا بیشتر تا دریافت PR زمان ببرد.

    • ویزای استارت‌آپ (Start-Up Visa): به صورت بالقوه سریع‌تر به PR می‌رسد چون مستقیماً پرونده اقامت دائم فدرال پس از نامه حمایتی ثبت می‌شود. اما در عمل، به دلیل محدودیت ظرفیت و backlog پرونده‌ها، ممکن است ۲ سال یا بیشتر طول بکشد. البته متقاضی می‌تواند در این فاصله با ورک‌پرمیت موقت به کانادا بیاید.

    • ویزای کار موقت C11: این مسیر به خودی خود منجر به اقامت دائم نمی‌شود (باید بعداً از طریق برنامه دیگری اقدام شود). اما می‌تواند راهی سریع برای ورود به کانادا باشد (صدور ورک‌پرمیت در چند ماه). بنابراین زمان رسیدن به PR وابسته به برنامه بعدی (مثلاً نامینیشن استانی پس از یک سال فعالیت، یا واجد شرایط شدن برای اکسپرس انتری) خواهد بود.

    • مسیرهای استخدامی: برای مقایسه، افرادی که از طریق اسکیلدورکر اقدام می‌کنند گاهی در کمتر از ۱ تا ۲ سال PR می‌گیرند. این مقایسه نشان می‌دهد که مسیر سرمایه‌گذاری یک راه میان‌بر سریع برای اقامت نیست؛ بلکه نیاز به حوصله دارد. اگر زمان فاکتور مهمی است، باید در انتخاب برنامه دقت کرد و شاید گزینه‌های دیگری را مدنظر قرار داد.

  • ریسک‌های حقوقی و عملیاتی: هر کسب‌وکار و برنامه مهاجرتی با ریسک‌هایی همراه است که باید پیش‌بینی و مدیریت شوند:

    • ریسک حقوقی مهاجرت: منظور احتمال عدم دریافت اقامت به دلایل مختلف است. در مسیر کارآفرینی، اگر تعهدات طرح کسب‌وکار (سرمایه‌گذاری و ایجاد شغل) را عملی نکنید، استان پرونده شما را برای اقامت دائم تأیید نمی‌کند. همچنین هر گونه تخلف یا ارائه اطلاعات نادرست می‌تواند به رد درخواست منجر شود. تغییرات ناگهانی در سیاست‌های مهاجرتی (مثل تعلیق یا بسته شدن موقت برنامه‌ها) نیز ریسک مهمی است؛ نمونه آن تعلیق برنامه کارآفرینی انتاریو در اواخر ۲۰۲۳ است که برخی متقاضیان را غافلگیر کرد.

    • ریسک‌های تجاری و عملیاتی: شامل شکست یا عدم سود‌دهی کسب‌وکار است. عوامل متعددی می‌توانند منجر به عدم موفقیت بیزنس شوند: رکود اقتصادی، اشتباه در برآورد بازار محلی، دشواری در جذب مشتری یا نیروی کار، قوانین محلی (مثلاً مجوزها، بهداشت، مالیات‌ها) و حتی عواملی مانند پاندمی. اگر کسب‌وکار موفق نشود، علاوه بر خسارت مالی، ممکن است شرط برنامه (ایجاد شغل، فعالیت برای مدت مشخص) برآورده نشود و اقامت به خطر بیفتد.

    • ریسک انتقال سرمایه و انطباق: برای متقاضیان ایرانی، انتقال قانونی وجوه به کانادا به دلیل محدودیت‌های بین‌المللی می‌تواند چالش‌برانگیز باشد. این یک ریسک است که باید از طریق برنامه‌ریزی مالی و مشاوره با کارشناسان امور بانکی مدیریت شود. همچنین رعایت قوانین ضدپول‌شویی و ارائه مدارک شفاف مالی ضروری است؛ در غیر این صورت ممکن است متقاضی در مرحله بررسی تمکن مالی رد شود.

جمع‌بندی این بخش: تصمیم‌گیری درباره به‌صرفه بودن ویزای سرمایه‌گذاری مستلزم آن است که متقاضی تصویر کاملی از هزینه‌ها، زمان و ریسک‌ها داشته باشد. اگر فردی سرمایه کافی برای پوشش هزینه‌ها، صبر لازم برای طی فرآیند چندساله و روحیه پذیرش ریسک کنترل‌شده را داشته باشد، برای او این مسیر می‌تواند ارزشمند و در نهایت سودمند باشد. در غیر این صورت، شاید بهتر باشد ابتدا روی تقویت پروفایل یا بررسی مسیرهای جایگزین تمرکز کند.

مسیرهای معتبر برای مهاجرت از طریق سرمایه و بیزنس

با توجه به تغییرات سال‌های اخیر، تنها مسیرهای معتبر و قانونی مهاجرت از طریق سرمایه‌گذاری آن‌هایی هستند که مستلزم کارآفرینی فعال یا ایجاد کسب‌وکار می‌باشند. کانادا برنامه «سرمایه‌گذاری منفعل» فدرال (که صرفاً با سپرده مالی اقامت می‌داد) را سال‌ها پیش متوقف کرده است. در سال ۲۰۲۵ مهم‌ترین گزینه‌های موجود عبارت‌اند از:

استارتاپ ویزا (Start-Up Visa)

ویزای استارت‌آپ کانادا یک برنامه فدرال برای جذب کارآفرینان نوآور است. در این برنامه، متقاضیان با ایده‌های خلاقانه و پتانسیل رشد بالا، اگر بتوانند حمایت یکی از سازمان‌های مورد تأیید اداره مهاجرت (مانند انکوباتورها، سرمایه‌گذاران خطرپذیر یا گروه‌های سرمایه‌گذار فرشته) را جلب کنند، می‌توانند مستقیماً اقامت دائم کانادا را دریافت کنند. ویژگی‌های کلیدی استارتاپ ویزا عبارت‌اند از:

  • اقامت دائم مستقیم: بر خلاف برنامه‌های استانی که ابتدا اقامت موقت می‌دهند، در Start-Up Visa پس از دریافت نامه حمایتی (Letter of Support) و ارسال پرونده به اداره مهاجرت فدرال، اقامت دائم برای تیم استارت‌آپی صادر می‌شود. البته طی شدن مراحل بررسی و صدور PR ممکن است حدود ۲ سال یا بیشتر زمان ببرد، اما مزیت بزرگ این برنامه قطعیت نسبی PR پس از تأیید اولیه است. (در واقع، حتی اگر کسب‌وکار استارت‌آپی در عمل موفق نشود، اقامت دائم افراد پابرجا خواهد ماند.)

  • عدم نیاز به سرمایه شخصی کلان (اما نیاز به ایده و حمایت مالی طرف سوم): در این برنامه حداقل سرمایه‌گذاری از سوی متقاضی تعیین نشده است؛ در عوض داشتن یک ایده نوآورانه و جذب حمایت مالی اهمیت دارد. اگر یک صندوق سرمایه‌گذاری خطرپذیر کانادایی ایده شما را تأیید کند، باید حداقل ۲۰۰ هزار دلار سرمایه‌گذاری کند؛ یا اگر گروه سرمایه‌گذار فرشته حمایت کند حداقل ۷۵ هزار دلار؛ یا یک مرکز رشد (انکوباتور) شما را بپذیرد (معمولاً با یک دوره آموزشی/فضای کارآفرینی). بنابراین شما خود می‌توانید سرمایه اندکی داشته باشید اما با اتکا به سرمایه‌گذاران کانادایی یا برنامه‌های شتاب‌دهنده، طرح را جلو ببرید. البته در عمل بسیاری از تیم‌های استارت‌آپی مقداری سرمایه شخصی هم در کار می‌گذارند یا از پس‌انداز برای شروع ایده استفاده می‌کنند.

  • شرایط لازم: داشتن حداقل نمره زبان معادل CLB 5 (حدود آیلتس ۵ در هر مهارت) برای هر متقاضی اصلی، داشتن طرح کسب‌وکار نوآور که بتواند نظر سازمان‌های حامی را جلب کند، و مالکیت حداقل ۱۰٪ از سهام استارت‌آپ (و مجموعاً اکثریت سهام در اختیار متقاضیان و حامیان کانادایی باشد). همچنین هر تیم استارت‌آپی می‌تواند حداکثر ۵ نفر بنیان‌گذار اصلی داشته باشد که درخواست اقامت دهند.

  • مزایا و معایب: مزیت بزرگ همان اعطای مستقیم اقامت دائم است و عدم الزام به سرمایه‌گذاری سنگین شخصی. اما معایب شامل رقابتی بودن برنامه (باید یک ایده واقعاً جذاب داشته باشید)، ظرفیت محدود سالانه و تاخیرهای نسبتاً طولانی در پروسه (به دلیل حجم درخواست‌ها). همچنین پیدا کردن حامی (انکوباتور یا سرمایه‌گذار) خود مرحله دشواری است که نیاز به تحقیق، تهیه پرزنتیشن قوی و شاید سفر و ارائه حضوری داشته باشد. دولت اخیراً تغییراتی برای بهبود این برنامه اجرا کرده (مانند اولویت‌دهی به طرح‌های قوی‌تر و محدود کردن تعداد پرونده‌هایی که هر سازمان می‌تواند حمایت کند) تا سرعت رسیدگی را بالا ببرد.

به طور کلی اگر شما یک کارآفرین با ایده استارت‌آپی نوآورانه هستید و می‌توانید حمایت یک سازمان کانادایی را کسب کنید، ویزای استارت‌آپ بهترین و سریع‌ترین مسیر دریافت اقامت دائم برای شماست. اما اگر ایده‌ی نوآور ندارید یا بیشتر تمایل دارید یک کسب‌وکار معمولی (مثلاً رستوران، فروشگاه، شرکت خدماتی) راه‌اندازی کنید، باید سراغ مسیرهای دیگر بروید.

کارآفرینی استانی (PNP Entrepreneur)

برنامه‌های کارآفرینی استانی که تحت سیستم Provincial Nominee Program (PNP) اجرا می‌شوند، اصلی‌ترین روش مهاجرت از طریق سرمایه‌گذاری برای طیف گسترده متقاضیان هستند. تقریباً همه استان‌های کانادا (بجز کبک و نواحی شمالی خاص) طرح‌هایی برای جذب سرمایه‌گذاران و کارآفرینان دارند. هر برنامه شرایط و مراحل خاص خود را دارد، اما وجوه اشتراک آن‌ها چنین است:

  • اقامت موقت و مشروط: کارآفرینی استانی یک مسیر دومرحله‌ای است. ابتدا استان پس از طی مراحل ارزیابی، به متقاضی منتخب یک نامه حمایتی برای مجوز کار (ورک‌پرمیت) می‌دهد. متقاضی با آن ورک‌پرمیت وارد کانادا شده و کسب‌وکار پیشنهادی را اجرا می‌کند (معمولاً به مدت ۱ تا ۲ سال). اگر طبق توافق‌نامه عملکرد (Performance Agreement) تمام شرایط را برآورده کرد (مثلاً میزان سرمایه‌گذاری و تعداد شغل ایجادشده)، استان او را برای اقامت دائم نامینیت (Nominate) می‌کند. سپس متقاضی با استفاده از نامینیشن استان، به دولت فدرال برای اخذ PR درخواست می‌دهد که عمدتاً تشریفات اداری است. بنابراین اخذ اقامت دائم مشروط به موفقیت‌آمیز بودن مرحله راه‌اندازی کسب‌وکار است.

  • حداقل‌های مالی: هر استان حداقل دارایی خالص (Net Worth) و مبلغ سرمایه‌گذاری مشخصی را要求 می‌کند. این ارقام بین استان‌ها متفاوت است. به طور نمونه:

    • بریتیش کلمبیا: حداقل دارایی ۶۰۰ هزار دلار کانادا و سرمایه‌گذاری ۲۰۰ هزار دلاری (در صورت انتخاب ونکوور یا شهرهای بزرگ). برای جوامع کوچک‌تر (طرح پایلوت منطقه‌ای) ارقام کمتر مثلاً ۳۰۰ هزار دارایی و ۱۰۰ هزار سرمایه‌گذاری.

    • انتاریو: در منطقه تورنتو بزرگ حداقل دارایی ۸۰۰ هزار و سرمایه‌گذاری ۶۰۰ هزار دلار، خارج از تورنتو ۴۰۰ هزار دارایی و ۲۰۰ هزار سرمایه‌گذاری.

    • ساسکاچوان: حداقل دارایی ۵۰۰ هزار و سرمایه‌گذاری ۲۰۰ هزار دلار در رجاینا/ساسکاتون (یا ۳۰۰ هزار دارایی و ۲۰۰ هزار سرمایه‌گذاری در شهرهای کوچک‌تر) به علاوه پرداخت ودیعه ۷۵ هزار دلاری که بعداً با انجام تعهدات بازگردانده می‌شود.

    • استان‌های آتلانتیک (نوا اسکوشیا، نیوبرانزویک، جزیره پرنس ادوارد، نیوفاندلند و لابرادور): عموماً دارایی ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار دلار و سرمایه‌گذاری ۱۵۰ تا ۲۵۰ هزار دلار.

    • آلبرتا: در جریان کارآفرینی روستایی، حداقل دارایی ۳۰۰ هزار و سرمایه‌گذاری ۱۰۰ هزار دلار؛ (برای شهرهای بزرگ آلبرتا برنامه عمومی در سال ۲۰۲۵ اعلام نشده اما احتمالاً شرایط مشابه استان‌های دیگر خواهد داشت).

    • مانیتوبا: دارایی ۵۰۰ هزار دلار، سرمایه‌گذاری ۲۵۰ هزار در ویinnipeg (۱۵۰ هزار برای بقیه نقاط استان) و ودیعه ۱۰۰ هزار دلاری قابل بازگشت پس از اجرای طرح.

    توجه: ارقام بالا حدودی هستند تا دید کلی بدهند. هر استان جزئیات بیشتری مثل درصد مالکیت (معمولاً حداقل ۳۳٪ مالکیت کسب‌وکار)، تعداد شغل تمام‌وقت که باید ایجاد شود (حداقل ۱ یا ۲ شغل جدید برای کانادایی‌ها) و جزئیات دیگر دارد که باید دقیقاً بررسی شوند.

  • نحوه انتخاب: بیشتر برنامه‌های استانی از روش ابراز علاقه‌مندی (EOI) و سیستم امتیازدهی رقابتی استفاده می‌کنند. یعنی متقاضی یک فرم امتیازبندی شامل اطلاعات شخصی (سن، تحصیلات، زبان)، سوابق کسب‌وکار/مدیریتی، میزان دارایی و سرمایه‌گذاری پیشنهادی، جزئیات طرح بیزنس و حتی انتخاب شهر یا صنعت را پر می‌کند و امتیاز می‌گیرد. سپس دوره به دوره استان‌ها از بین بالاترین امتیازات، دعوت‌نامه (ITA) صادر می‌کنند. پس از دعوت، مدارک کامل درخواست شده و مصاحبه‌ای (حضوری یا آنلاین) برگزار می‌شود تا صداقت و دقت اطلاعات و توانایی متقاضی ارزیابی گردد.

  • مزایا و معایب: مزیت برنامه‌های کارآفرینی استانی این است که دامنه وسیع‌تری از کسب‌وکارها را شامل می‌شوند. شما مجبور نیستید ایده نوآور در حد استارت‌آپ داشته باشید؛ می‌توانید یک رستوران، فروشگاه، شرکت خدماتی، کارگاه تولیدی یا هر نوع بیزنسی که توجیه اقتصادی داشته باشد راه‌اندازی کنید یا بخرید. همچنین اکثر استان‌ها نیاز زبان یا تحصیلات رسماً بالایی تعیین نکرده‌اند (مثلاً برخی CLB4 کافی می‌دانند یا اصلاً شرط زبان در مرحله اول ندارند)، هرچند دانستن زبان در عمل ضروری است.

 

نتیجه اینکه، کارآفرینی استانی مناسب کسانی است که مایل‌اند در هر نقطه‌ای از کانادا (جز کبک) کسب‌وکاری مرسوم راه‌اندازی کنند و سرمایه و تجربه‌ کافی دارند. این مسیر سنتی‌ترین گزینه سرمایه‌گذاری است و هرکس تمکن و اراده اجرای بیزنس را دارد می‌تواند متناسب با شرایط خود یک استان را انتخاب کند.

ویزای کار C11 (IMP) و خرید/راه‌اندازی کسب‌وکار

یکی دیگر از گزینه‌های مهاجرت بیزنسی، دریافت ورک‌پرمیت موقت از طریق کد C11 برنامه IMP است. IMP یا برنامه جابه‌جایی بین‌المللی شامل انواع مجوزهای کار معاف از LMIA می‌شود. کد C11 به طور خاص مربوط به کارآفرینان و افراد خوداشتغال است که قصد دارند کسب‌وکاری در کانادا راه‌اندازی یا خریداری کنند و فعالیت آن‌ها «مزیت قابل توجهی» برای کانادا ایجاد می‌کند. ویژگی‌های مهم این مسیر عبارت‌اند از:

  • مجوز کار موقت بدون LMIA: در حالت عادی، برای اینکه یک خارجی اجازه کار در کانادا بگیرد، کارفرما باید ارزیابی LMIA (ارزیابی اثر بازار کار) دریافت کند تا ثابت کند نیروی کانادایی در دسترس نیست. اما در حالت C11، چون فرد خودش سرمایه‌گذار و کارآفرین است و بیزنسی ایجاد می‌کند که برای کشور منفعت دارد، این شرط برداشته می‌شود. بنابراین پس از ارائه مدارک لازم، افسر ویزا می‌تواند یک ورک‌پرمیت موقت (معمولاً ۲ ساله قابل تمدید) صادر کند تا متقاضی شرکت خود را راه‌اندازی و اداره کند.

  • شرایط لازم: متقاضی باید نشان دهد که:

    • مالکیت قابل توجه (حداقل ۵۰٪) در یک کسب‌وکار کانادایی دارد (اعم از اینکه بیزنس جدیدالتأسیس باشد یا شرکتی موجود را خریده باشد).

    • یک بیزنس‌پلن دقیق و قانع‌کننده ارائه دهد که در آن توضیح شده باشد چگونه کسب‌وکار او منفعت اقتصادی، اجتماعی یا فرهنگی ملموس برای کانادا به همراه خواهد داشت. (برای مثال ایجاد شغل برای کانادایی‌ها، انتقال فناوری یا دانش جدید، ارائه خدمات موردنیاز جامعه محلی، تقویت یک بخش صنعتی خاص و موارد مشابه.)

    • سابقه و صلاحیت اجرای طرح را داشته باشد (سوابق مدیریتی مرتبط، سرمایه کافی برای سرمایه‌گذاری و تامین هزینه‌ها، و دانش زبان در حد انجام امور کاری).

    • تمکن مالی مناسب جهت راه‌اندازی کسب‌وکار و نیز هزینه‌های زندگی خود و خانواده برای حداقل ۱۲ ماه در کانادا را نشان دهد (این معمولاً شامل ارائه اسناد سرمایه شخصی حدود ۲۰۰-۳۰۰ هزار دلار یا بیشتر است که البته بسته به نوع کسب‌وکار متغیر است).

  • مزایا: مسیر C11 از جهت سرعت و سادگی نسبی در شروع جذاب است. فرد نیازی به طی مراحل طولانی EOI و رقابت امتیازی با دیگران ندارد؛ هر زمان آماده باشد می‌تواند طرح و درخواست خود را به اداره مهاجرت ارائه دهد. اگر مدارک کامل باشد، ظرف چند ماه ویزای کار گرفته و وارد کانادا می‌شود. همچنین نیازی به مدرک زبان یا مدرک تحصیلی خاص در زمان درخواست نیست (هرچند داشتن آنها تأثیر مثبتی دارد). همسر متقاضی می‌تواند Open Work Permit بگیرد و فرزندانش ویزای تحصیلی دریافت کنند، لذا کل خانواده می‌توانند سریع‌تر به کانادا نقل مکان کنند.

  • معایب و چالش‌ها: اول اینکه C11 به خودی خود اقامت دائم نیست. این یک مسیر غیرمستقیم برای PR محسوب می‌شود. یعنی شما با این ویزا می‌آیید و باید کسب‌وکارتان را واقعاً جلو ببرید و بعداً از طریق یکی از برنامه‌های اقامت دائم (مثلاً نامینیشن استانی مخصوص کسانی که در استان کسب‌وکار می‌گردانند، یا اکسپرس انتری اگر امتیاز کافی دارید) اقدام کنید. برخی استان‌ها امتیاز مثبت یا مسیر خاصی برای دارندگان بیزنس فعال دارند که کار را آسان‌تر می‌کند، اما در کل PR تضمینی نیست. دوم، افسران مهاجرت در بررسی پرونده C11 سخت‌گیری زیادی می‌کنند؛ چون می‌خواهند مطمئن شوند کسی به بهانه کسب‌وکار وارد نشده که صرفاً کار دیگری بکند. باید شواهد قوی ارائه دهید که قصد جدی برای بیزنس دارید (مثلاً تحقیقات بازار انجام داده‌اید، قرارداد اجاره مکان یا تفاهم‌نامه خرید امضا کرده‌اید، مکاتبات با تامین‌کنندگان یا مشتریان بالقوه دارید و …). در غیر این صورت ممکن است درخواست رد شود. سوم، این مسیر همچنان نیاز به سرمایه کافی دارد – اگرچه رقم ثابتی تعیین نشده اما عملاً با مثلا ۵۰ هزار دلار نمی‌توان افسر را قانع کرد که کسب‌وکار مهمی راه می‌اندازید؛ بهتر است حداقل حدود ۱۵۰-۲۰۰ هزار دلار سرمایه‌گذاری (بسته به نوع کار) را برنامه‌ریزی کرده باشید تا پرونده‌تان قوی باشد.

چه زمانی C11 توصیه می‌شود؟ زمانی که متقاضی مایل است بدون اتلاف وقت در رقابت‌های استانی، خیلی سریع به کانادا بیاید و تجارتش را شروع کند، و حاضر است ریسک عدم قطعیت PR را بپذیرد. همچنین اگر کسی نتوانسته از طریق برنامه استانی یا استارت‌آپ اقدام کند (مثلاً امتیاز کافی کسب نکرده یا ایده نوآور ندارد) ولی همچنان علاقه‌مند و توانمند برای ایجاد بیزنس است، C11 یک راهکار جایگزین است. بسیاری از موکلین ما در SmiletoCanada از این استراتژی استفاده می‌کنند: ابتدا با ورک‌پرمیت C11 کسب‌وکار را شروع می‌کنند، سپس پس از یک سال سابقه و ایجاد شغل، از داخل کانادا برای برنامه‌های اقامت دائم (نظیر همان PNP استانی یا کلاس تجربه کانادایی در اکسپرس انتری در صورت واجد شرایط بودن) اقدام می‌کنند.

مسیرهای غیرقابل‌اتکا برای PR کانادا (خرید ملک، سپرده بانکی و …)

در میان علاقه‌مندان مهاجرت به کانادا شایعات یا تبلیغاتی درباره روش‌های آسان مانند «خرید ملک در کانادا» یا «سپرده‌گذاری در بانک‌های کانادا» برای گرفتن اقامت شنیده می‌شود. لازم است به‌صراحت تأکید کنیم که این‌گونه روش‌ها در حال حاضر هیچ مسیر مستقلی برای دریافت اقامت دائم کانادا فراهم نمی‌کنند. دولت کانادا برنامه‌هایی نظیر ویزای طلایی برخی کشورها (که با خرید ملک اقامت بدهند) اصلاً ندارد. روشن‌سازی چند تصور غلط رایج:

  • خرید ملک: صرف خرید یک خانه، آپارتمان یا ملک تجاری در کانادا (به هر مبلغی) هیچ‌گونه وضعیت اقامتی به خریدار نمی‌دهد. افراد خارجی مجازند ملک بخرند (هرچند اخیراً قوانینی برای محدودیت خرید ملک مسکونی توسط خارجی‌ها وضع شده که موقتی است)، اما مالکیت ملک = اجازه اقامت نیست. اگر قصد سرمایه‌گذاری در املاک دارید، فقط زمانی می‌تواند بخشی از طرح مهاجرتی باشد که مثلاً به‌عنوان بخشی از بیزنس پلن کارآفرینی باشد (مثلاً خرید یک ملک تجاری برای راه‌اندازی فروشگاه خود). اما خرید خانه جهت سکونت شخصی هیچ امتیازی در مهاجرت ندارد.

  • سپرده بانکی یا خرید اوراق قرضه دولتی: برنامه سرمایه‌گذاری فدرال قدیم (Immigrant Investor) که در آن مبلغ ۸۰۰ هزار دلار را ۵ سال به دولت قرض می‌دادید و اقامت می‌گرفتید، از سال ۲۰۱۴ لغو شده و تاکنون جایگزینی نداشته است. استان کبک تنها جایی بود که برنامه سرمایه‌گذاری غیرفعال (سپرده ۱.۲ میلیون دلاری) داشت که آن هم چند سالیست متوقف شده و در ۲۰۲۵ نیز پذیرشی ندارد. بنابراین هیچ برنامه فعالی وجود ندارد که شما صرفاً با واریز پول در بانک یا خرید اوراق قرضه دولتی، اقامت کانادا بگیرید.

  • خوداشتغالی فدرال: ذکر این نکته بجاست که یک برنامه اقامت دائم فدرال به نام خوداشتغالی (Self-employed) وجود دارد که گاهی با برنامه‌های سرمایه‌گذاری اشتباه می‌شود. در آن برنامه، افراد هنرمند، فرهنگی یا ورزشکار حرفه‌ای که سابقه خوداشتغالی دارند می‌توانند اقامت بگیرند. اما ارتباطی با سرمایه‌گذاری مالی ندارد و شرایط خاص خود را دارد. بنابراین آن را نیز نمی‌توان مسیر سرمایه‌گذاری دانست و برای عموم کارآفرینان یا تجار کاربردی ندارد (فقط مختص رشته‌های خاص هنری/ورزشی است).

  • راه‌های میانبر غیرقانونی یا پرریسک: هر پیشنهاد دیگری که مدعی اخذ تضمینی PR کانادا بدون نیاز به ایجاد کسب‌وکار واقعی باشد، مثلاً پرداخت پول به یک نفر در کانادا برای صدور جاب‌آفر صوری یا مشارکت غیرفعال، کاملاً پرریسک و بالقوه خطرناک است. این موارد هم از نظر اداره مهاجرت تخلف محسوب می‌شود و هم احتمال کلاهبرداری مالی در آن‌ها زیاد است. متقاضیان باید بدانند که تنها مسیرهای معتبر همان‌هاست که شفاف اعلام شده: از طریق مهارت یا از طریق سرمایه و کارآفرینی به شکل فعال.

نتیجه: روش‌های سرمایه‌گذاری قابل اعتماد در کانادا یا Active Investment (کارآفرینی، استارت‌آپ) هستند یا اساساً وجود ندارند. لذا فریب تبلیغات غیررسمی را نخورید و منابع مالی خود را روی برنامه‌های بدون پشتوانه هدر ندهید.

بریتیش کلمبیا (BC)

استان بریتیش کلمبیا به‌دلیل اقتصاد پویا، جامعه چندفرهنگی (به‌ویژه در ونکوور) و جذابیت‌های طبیعی، یکی از محبوب‌ترین مقاصد برای مهاجران سرمایه‌گذار است. برنامه مهاجرتی کارآفرینی BC تحت BC PNP Entrepreneur Immigration شناخته می‌شود. این استان در حال حاضر دو جریان اصلی دارد: جریان پایه (Base Category) که در سراسر استان از جمله ونکوور قابل اجراست، و جریان منطقه‌ای (Regional Pilot) که مختص جوامع کوچک‌تر (کمتر از ۷۵هزار نفر جمعیت) طراحی شده است. در ادامه، ساختار این برنامه و نکات کلیدی آن را بررسی می‌کنیم.

چارچوب برنامه کارآفرینی BC: مراحل و امتیازبندی

برنامه کارآفرینی BC یک فرآیند رقابتی و امتیازی دارد:

  • ثبت نام و ابراز علاقه (Registration): متقاضی ابتدا یک پروفایل آنلاین ایجاد می‌کند و اطلاعات خود را برای ارزیابی امتیاز وارد می‌نماید. حداکثر امتیاز قابل کسب ۲۰۰ است که شامل بخش‌های تجربه کارآفرینی/مدیریتی (حداکثر ۲۴ امتیاز)، دارایی و سرمایه پیشنهادی (حداکثر ۱۲+۶۴ امتیاز)، طرح کسب‌وکار و تطابق با اولویت‌های استان (حداکثر ۸۰ امتیاز)، و سازگاری شخصی شامل سن، تحصیلات، مهارت زبان (حداکثر ۳۰ امتیاز) می‌شود.

  • دعوت‌نامه (Invitation to Apply): دوره‌ای (معمولاً چندین بار در سال) اداره مهاجرت BC برای بالاترین امتیازها ITA صادر می‌کند. کف امتیاز دعوت در هر دور متغیر است و رقابت سنگین است. (برای مثال، اغلب امتیازهای بالای ۱۲۰ یا ۱۳۰ شانس دعوت دارند و کسانی که صرفاً حداقل شرایط را دارند ممکن است امتیازشان کافی نباشد).

  • ارسال درخواست کامل: افرادی که دعوت می‌شوند حدود ۴ ماه فرصت دارند پرونده کامل شامل مدارک مستند دارایی (گزارش حسابرسی توسط شرکت مورد تأیید استان)، طرح تجاری تفصیلی، مدارک هویتی و شغلی و … را ارائه کنند. همچنین یک مصاحبه حضوری یا آنلاین با افسران اداره مهاجرت BC خواهند داشت تا درباره طرح کسب‌وکار و سوابقشان گفتگو شود.

  • تصویب و قرارداد عملکرد: در صورت تأیید نهایی توسط استان، یک قرار داد Performance Agreement بین متقاضی و استان منعقد می‌شود که جزئیات تعهدات (نوع بیزنس، میزان سرمایه‌گذاری، مکان اجرا، تعداد مشاغل، جدول زمانی انجام کارها) در آن ذکر شده است. سپس استان نامه حمایت برای اخذ ورک‌پرمیت را صادر می‌کند.

  • اجرای کسب‌وکار (Work Permit Stage): متقاضی وارد BC شده، معمولاً یک ورک‌پرمیت ۲ ساله دریافت می‌کند تا کسب‌وکار را طبق برنامه راه‌اندازی کند. در این مدت باید گزارش‌هایی به استان ارائه دهد و نشان دهد در مسیر درست است.

  • نامینیشن و اقامت دائم: پس از آنکه شرایط قرارداد عملکرد برآورده شد (پایان ۱۸ تا ۲۰ ماه اول)، فرد درخواست نامینیشن (Nomination) به استان می‌دهد. افسران استانی صحت انجام تعهدات (مثلاً واقعاً ۲۰۰ هزار دلار سرمایه تزریق شده و کسب‌وکار فعال است و ۱ شغل تمام‌وقت ایجاد شده) را بررسی می‌کنند. در صورت تایید، نامه نامینیشن که معادل ۶۰۰ امتیاز در سیستم فدرال است صادر می‌شود. سپس متقاضی به اداره مهاجرت فدرال برای اقامت دائم درخواست داده و PR را دریافت می‌کند.

این ساختار ممکن است پیچیده به نظر برسد، اما هر مرحله در واقع برای اطمینان از این است که فقط افراد واجد شرایط و مصمم موفق به اخذ اقامت شوند. دانستن این مراحل به متقاضی کمک می‌کند که دیدی واقع‌بینانه از روند داشته باشد و بر اساس آن برنامه‌ریزی کند.

حداقل سرمایه، دارایی خالص، سهم مالکیت و ایجاد اشتغال

شرایط مالی و کسب‌وکار در برنامه BC به صورت زیر است:

  • حداقل دارایی خالص: ۶۰۰ هزار دلار کانادا برای جریان پایه. (این دارایی می‌تواند شامل ملک، حساب بانکی، سهام، دارایی‌های شرکت و … باشد که قابل اثبات و حاصل قانونی داشته باشد). برای جریان منطقه‌ای کاهش یافته و ۳۰۰ هزار دلار تعیین شده است.

  • حداقل سرمایه‌گذاری: ۲۰۰ هزار دلار کانادا سرمایه شخص متقاضی در کسب‌وکار پیشنهادی برای جریان اصلی. (اگر دو متقاضی به طور مشارکتی یک پرونده بدهند، باید حداقل ۴۰۰ هزار دلار سرمایه‌گذاری مجموع داشته باشند). در جریان منطقه‌ای حداقل ۱۰۰ هزار دلار سرمایه‌گذاری کافی است.

  • سهم مالکیت: متقاضی باید حداقل مالک ۳۳٫۳٪ (یک‌سوم) از بیزنس باشد. اگر سهم کمتری داشته باشد، میزان سرمایه‌گذاری او باید حداقل ۱ میلیون دلار باشد (که عملاً چنین مواردی نادر است؛ اکثر متقاضیان ترجیح می‌دهند عمده سهام را خود داشته باشند).

  • ایجاد اشتغال: تعهد ایجاد حداقل یک شغل تمام‌وقت جدید برای شهروندان یا مقیمان دائم کانادا (غیراز خود و افراد خانواده). این شغل باید در دوره اجرای طرح ایجاد و حفظ شود. (اگر دو متقاضی به عنوان شریک اقدام کنند باید حداقل ۳ شغل ایجاد کنند). مشاغل ایجادشده باید حقیقی، مرتبط با کسب‌وکار و با پرداخت حقوق طبق استانداردهای استانی باشند.

  • سایر شرایط بیزنس: کسب‌وکار باید ماهیت سودآور و انتفاعی داشته باشد (غیردولتی و غیرخیریه)، دفتر مرکزی آن در BC باشد، و در حوزه صنایع غیرممنوعه فعالیت کند. برخی حوزه‌های فعالیت مثل وام‌دهی، املاک صرف (خرید و فروش بدون ارزش افزوده)، صرافی و کارگزاری، خرده‌فروشی‌های کوچک، کسب‌وکارهای خانگی و … ممکن است یا غیرمجاز باشند یا امتیاز کمی بگیرند. در مقابل، استان BC به کسب‌وکارهایی که در زمینه‌های فناوری، گردشگری، تولید، صنایع خلاق، کشاورزی و صادرات فعالیت کنند یا در جوامع خارج از ونکوور باشند امتیاز تشویقی می‌دهد.

رعایت این حداقل‌ها شرط ورود به برنامه است اما همان‌طور که مسئولین مهاجرتی BC توصیه می‌کنند، صرفاً انجام حداقل‌ها تضمینی برای موفقیت نیست. هر چه سرمایه‌گذاری بیشتری کنید (در حد معقول) یا شغل بیشتری ایجاد نمایید، هم امتیاز پرونده شما بالاتر می‌رود و هم نشان‌دهنده تعهد جدی‌تر شما است که در تصمیم‌گیری افسر موثر است.

Performance Agreement و پایش پس از شروع کسب‌وکار

توافق‌نامه عملکرد (Performance Agreement) یک قرارداد رسمی است که متقاضی هنگام دریافت قبولی مشروط در برنامه کارآفرینی BC امضا می‌کند. در این قرارداد موارد زیر قید می‌شود:

  • جزئیات هویتی متقاضی و کسب‌وکار پیشنهادی.

  • میزان سرمایه‌گذاری که متعهد شده‌اید انجام دهید و موارد هزینه‌کرد (برای مثال خرید ملک تجاری، تجهیزات، موجودی کالا، بازسازی، بازاریابی و غیره).

  • تعداد و نوع مشاغلی که باید ایجاد کنید (مثلاً ۱ مدیر فروش تمام‌وقت با حقوق سالانه X).

  • مکان اجرای کسب‌وکار و هرگونه شرط خاص (مثلاً اگر کسب‌وکار در شهر خاصی باشد یا نیاز به مجوز ویژه داشته باشد).

  • جدول زمانی: معمولاً استان از زمان ورود، ۱۸ ماه فرصت می‌دهد که سرمایه‌گذاری و ایجاد شغل انجام شده باشد و کسب‌وکار فعال شود. این زمان می‌تواند کمی تمدید شود اما در قرارداد اولیه همان ~۱۸ ماه ذکر می‌گردد.

  • موافقت متقاضی با ارائه گزارش‌های منظم و همکاری با مسئولین استانی برای بازدید یا بررسی.

پس از ورود و شروع کار، پایش (Monitoring) آغاز می‌شود. استان BC دارای یک تیم نظارت است که به طرق زیر عملکرد شما را رصد می‌کنند:

  • گزارش‌های کتبی: ممکن است لازم باشد در بازه‌های مثلاً 6 ماهه گزارش پیشرفت ارائه دهید، شامل مدارکی از قبیل ثبت شرکت، اجاره‌نامه مکان، فاکتورهای خرید تجهیزات، گزارش استخدام و فیش حقوقی کارکنان و … .

  • بازدید میدانی: افسران استانی می‌توانند از محل کسب‌وکار شما بازدید کنند تا اطمینان یابند کسب‌وکار وجود خارجی دارد و مطابق طرح اولیه جریان دارد.

  • مصاحبه/تماس منظم: گاهی از شما خواسته می‌شود در جلسه‌ای توضیح دهید چه کرده‌اید و برنامه باقی‌مانده چیست؛ یا اگر تغییری در طرح پیش آمده (مثلاً نوع خدمات کمی عوض شده یا مکان کسب‌وکار را تغییر داده‌اید) به استان اطلاع دهید. تغییرات اساسی ممکن است نیاز به مجوز قبلی استان داشته باشد.

  • ارزیابی نهایی: در پایان دوره عملکرد (مثلاً پس از ۱۸-۲۰ ماه)، شما درخواست نامینیشن می‌دهید و باید مدارک قطعی نشان‌دهنده انجام تعهدات را ارائه کنید (اسناد مالی سرمایه‌گذاری انجام‌شده، لیست کارکنان بیمه‌شده، گزارش مالیاتی کسب‌وکار، و هر مدرک دیگری که تحقق شاخص‌های قرارداد را ثابت کند).

اگر تمامی موارد طبق قرارداد انجام شده باشد، استان گواهی انجام موفقیت‌آمیز صادر و نامینیشن را اعطا می‌کند. در صورت عدم انجام تعهدات، دو حالت وجود دارد: یا استان یک فرصت تمدید/جبران کوتاه می‌دهد (اگر پیشرفت قابل توجهی داشتید ولی به دلیل موجهی مثلاً بیماری یا تأخیر اداری کمی عقب هستید)، یا اینکه پرونده را مختومه می‌کند و شما باید کشور را ترک کنید یا مسیر مهاجرتی دیگری پیدا کنید. بنابراین پایش پس از شروع کسب‌وکار مرحله حساسی است که موفقیت در آن مستقیماً به تعهد، پشتکار و مدیریت خوب شما بستگی دارد.

انتخاب شهر/جامعه هدف در BC: دسترسی به نیروی کار و داده‌های بازار

یکی از تصمیمات مهم برای متقاضیان کارآفرینی BC، انتخاب محل اجرای طرح است. استان بریتیش کلمبیا بسیار متنوع است؛ از کلان‌شهر ونکوور گرفته تا شهرهای متوسط مانند ویکتوریا یا کلونا، و جوامع کوچک شمالی یا جزیره‌ای. هر مکان مزایا و معایب خود را دارد:

  • شهرهای بزرگ (مترو ونکوور): دسترسی به زیرساخت‌های عالی، نیروی کار متخصص و بازار مصرف پررونق از مزایای شهر بزرگ است. مثلاً در ونکوور شما به طیف وسیعی از مشتریان، تامین‌کنندگان و نیروهای کار ماهر دسترسی دارید. اما در مقابل:

    • هزینه‌ها در شهرهای بزرگ بالاتر است (اجاره یا خرید ملک تجاری، حقوق کارکنان، هزینه زندگی).

    • رقابت کسب‌وکاری شدیدتر است؛ تقریباً برای هر ایده‌ای چندین رقیب باتجربه وجود دارد.

    • امتیاز مهاجرتی: BC در سیستم امتیازدهی خود، به کسب‌وکارهای خارج از منطقه ونکوور ۱۲ امتیاز اضافه می‌دهد. یعنی اگر شما پروژه‌ای در یک جامعه کوچک‌تر ارائه کنید، صرف‌نظر از کیفیت خود پروژه، بابت محل اجرای آن امتیاز بالاتری نسبت به همان پروژه در ونکوور خواهید گرفت.

  • شهرها و جوامع کوچکتر: رفتن به سراغ یک شهر کوچک‌تر مثل Prince George، Kamloops، Nanaimo یا شهرهای شمالی می‌تواند از منظر مهاجرتی راحت‌تر باشد (رقابت کمتر، امتیاز بیشتر). همچنین قیمت ملک و دستمزد نیروی کار قدری پایین‌تر است. اما باید درنظر داشت:

    • در برخی مناطق نیروی کار کافی در دسترس نیست یا جمعیت متخصص محدودی دارد. باید تحقیق کنید که آیا برای کسب‌وکار شما می‌توان در آنجا کارکنان مناسب پیدا کرد یا خیر. (مثلاً برای یک کسب‌وکار فناوری پیشرفته، شاید شهر کوچک مناسب نباشد).

    • بازار مصرف محلی کوچکتر است؛ رشد فروش ممکن است محدود به همان جامعه باشد مگر صادرات داشته باشید.

    • برای برخی مشاغل ممکن است حمایت جامعه محلی را لازم داشته باشید؛ خوشنامی و شبکه‌سازی در شهرهای کوچک بسیار مهم است.

داده‌های بازار و مطالعات امکان‌سنجی: برای انتخاب شهر و جامعه هدف، توصیه می‌کنیم مطالعه بازار و امکان‌سنجی انجام دهید. منابع اطلاعاتی مفیدی وجود دارند:

  • آمارهای رسمی استان BC (وب‌سایت BC Stats) که اطلاعات جمعیتی، نرخ بیکاری، صنایع فعال هر منطقه و غیره را ارائه می‌دهد.

  • اتاق بازرگانی محلی هر شهر که می‌تواند در مورد فضای کسب‌وکار و نیازهای آن منطقه اطلاعات دهد.

  • بازدید حضوری: اگر امکانش باشد، حتماً به شهر موردنظر سفر کنید، از نزدیک وضعیت را ببینید، با مردم و شاید برخی کسب‌وکارهای مشابه صحبت کنید. این کار هم در غنای بیزنس‌پلن کمک می‌کند هم افسر مهاجرت را قانع‌تر خواهد کرد که شما انتخاب آگاهانه‌ای داشته‌اید.

جمع‌بندی: انتخاب محل باید ترکیبی هوشمندانه باشد از علاقه شخصی شما به زندگی در آنجا، پتانسیل کسب‌وکار در آن منطقه، و نیز ملاحظات امتیاز مهاجرتی. مثلاً اگرچه ونکوور جذاب است، اما اگر پروفایل شما مرزی است، شاید انتخاب شهر دیگری مثل Abbotsford یا Victoria که هنوز پررونق ولی خارج از کلان‌شهر هستند شانس شما را بیشتر کند. به هر حال، این تصمیمی است که در موفقیت هم کسب‌وکار و هم پرونده مهاجرتی شما اثر مستقیم دارد.

بخش‌های اقتصادی متداول و الگوهای مدل درآمدی

در برنامه‌های کارآفرینی BC، تنوع قابل توجهی در نوع کسب‌وکارهای پیشنهادی دیده می‌شود. با این حال، برخی بخش‌های اقتصادی متداول بیشتر مورد توجه مهاجران سرمایه‌گذار قرار گرفته‌اند:

  • رستوران و خدمات غذایی: راه‌اندازی رستوران، فست‌فود یا کافه جزو ایده‌های رایج است؛ به‌ویژه در شهرهای توریستی یا محلات ایرانی‌نشین (رستوران‌های ایرانی). مدل درآمدی این کسب‌وکارها مبتنی بر فروش روزانه به مشتریان است و حاشیه سود معمولاً متوسط است. نکته مهم: اشباع بودن بازار در مناطق پررقابت و چالش‌هایی نظیر استانداردهای بهداشتی، پیدا کردن سرآشپز ماهر و مدیریت موجودی مواد غذایی است. برای موفقیت، یا باید تمایزی (غذا یا سبک خاص) ایجاد کنید یا مکان بسیار خوبی انتخاب نمایید.

  • فروشگاه‌های خرده‌فروشی: مانند سوپرمارکت، فروشگاه پوشاک، لوازم خانگی، فروشگاه‌های تخصصی (مثلاً ابزارآلات، لوازم الکترونیک). این مدل‌ها عموماً بر پایه حجم فروش با حاشیه سود پایین‌تر هستند. موفقیت به محل فروشگاه، موجودی مناسب و بازاریابی محلی وابسته است. در دنیای امروز رقابت با فروش آنلاین نیز چالش جدیدی است که باید در نظر گرفت (مثلاً داشتن فروش اینترنتی در کنار فروش حضوری).

  • کسب‌وکارهای خدماتی: شامل مهدکودک و مراکز نگهداری کودک، خدمات سالمندان، شرکت نظافتی، تعمیرات و نگهداری، مشاوره و آموزش، آژانس مسافرتی، خدمات فناوری اطلاعات و غیره. در این مدل‌ها دارایی فیزیکی کمتری نیاز است و تکیه بر ارائه خدمات در ازای کار است. مثلاً یک شرکت خدمات نظافتی با چند کارمند و تجهیزات نظافت، یا یک آموزشگاه زبان. اگر خودتان تخصصی دارید می‌توانید حول آن بیزنس بسازید. درآمد این کسب‌وکارها به توان جذب مشتری و کیفیت ارائه خدمت بستگی دارد.

  • حوزه فناوری و استارت‌آپ‌های محلی: برخی کارآفرینان ترجیح می‌دهند در BC که قطب فناوری کانادا (خصوصاً در ونکوور و ویکتوریا) است وارد فضای تکنولوژی شوند. تأسیس یک شرکت نرم‌افزاری کوچک، خدمات دیجیتال مارکتینگ، طراحی وب، یا استارت‌آپی در حوزه مورد علاقه. این موارد اگرچه به برنامه استارت‌آپ فدرال نیز مرتبط می‌شوند، اما برخی ترجیح می‌دهند از طریق PNP وارد شوند و کسب‌وکارشان را در استان توسعه دهند. مدل درآمدی در این بخش‌ها معمولاً رشد محور است و شاید اوایل درآمد کمی باشد ولی پتانسیل بالا رود.

  • بخش گردشگری و مهمان‌یاری: در شهرهای توریستی (مثلاً مناطق کوهستانی مانند ویستلر یا شهری مثل ونکوور) تاسیس بیزنس‌هایی مانند هتل کوچک (B&B)، تورهای گردشگری، فروشگاه سوغات، کافی‌شاپ توریستی و … مطرح است. درآمد این کسب‌وکارها فصلی است (در فصل اوج گردشگری بسیار بیشتر) و نیازمند بازاریابی در پلتفرم‌های گردشگری.

  • کشاورزی و صنایع غذایی: استان BC تولیدات کشاورزی و باغی (میوه، سبزیجات) و دامداری هم دارد. برخی مهاجران مزرعه یا گلخانه کوچک خریداری و اداره می‌کنند یا در حوزه فراوری مواد غذایی (بسته‌بندی، تولید لبنیات، نانوایی صنعتی و …) سرمایه‌گذاری می‌کنند. مدل درآمدی اغلب بستگی به حجم تولید و قیمت بازار دارد و شاید حاشیه سود پایینی داشته باشد، اما در مناطق کم‌جمعیت ممکن است گزینه مناسبی برای کسب امتیاز باشد.

هر بخش اقتصادی الگوی درآمدی (Revenue Model) خودش را دارد: بعضی با فروش بالا و سود کم (Volume-based) کار می‌کنند، برخی با قراردادهای محدود ولی سود بالا (مثل خدمات تخصصی) و برخی وابسته به سرمایه‌گذاری اولیه زیاد و بازده آرام (مثل تولید صنعتی). مهم این است که در طرح کسب‌وکار خود شفاف کنید که درآمد شما از کجا و چگونه حاصل می‌شود و چرا آن مدل در محل موردنظر شما جواب می‌دهد. افسران استانی به دنبال منطق اقتصادی قوی در طرح‌ها هستند؛ مثلاً اگر می‌گویید «در شهر X هتل می‌زنم»، باید نشان دهید شهر X سالانه Y گردشگر دارد و کمبود هتل وجود دارد و در نتیجه ضریب اشغال و درآمد مطلوب خواهد بود.

زمان‌بندی: دعوت‌نامه، ورک‌پرمیت، نامینیشن، اقامت دائم

در قسمت‌های قبل اشاره‌هایی به زمان‌بندی شد. در اینجا یک جدول زمانی تقریبی برای مسیر کارآفرینی BC از ابتدا تا انتها ارائه می‌کنیم:

  • مرحله EOI تا دعوت‌نامه:

    • ثبت EOI با اطلاعات اولیه: چند روز برای آماده‌سازی و ثبت آنلاین.

    • انتظار برای دور انتخاب: بسته به امتیاز و دور بعدی ممکن است ۳ تا ۶ ماه یا بیشتر طول بکشد تا اگر امتیازتان کافی است دعوت شوید. (این مدت قابل پیش‌بینی دقیق نیست؛ کسی که امتیاز خیلی بالایی دارد شاید در اولین دوره دعوت شود).

  • پس از دریافت ITA:

    • تهیه مدارک کامل، گزارش مالی و بیزنس پلن نهایی: استان BC مهلت حدود ۴ ماهه (۱۲۰ روز) می‌دهد. بسیاری از متقاضیان تمام این زمان را نیاز دارند تا گزارش حسابرسی دارایی را از یک شرکت حسابداری تاییدشده بگیرند و مدارک مفصل را جمع‌آوری کنند. همچنین سفر اکتشافی به BC در این زمان انجام می‌شود اگر قبلاً نرفته باشند، تا جزئیات اجرایی طرح را تکمیل کنند.

    • ارسال پرونده کامل و زمان بررسی: از زمان ارسال، معمولاً ۴ تا ۶ ماه طول می‌کشد تا افسران استانی بررسی کنند، مصاحبه را برگزار نمایند و تصمیم بگیرند. در مجموع، از ITA تا نتیجه نهایی استانی ممکن است در حدود ۸ تا ۱۰ ماه سپری شود.

  • صدور ورک‌پرمیت: بعد از تایید استان و امضای Performance Agreement، متقاضی به اداره مهاجرت کانادا درخواست ورک‌پرمیت موقت می‌دهد. این مرحله شامل تکمیل فرم‌ها و انجام انگشت‌نگاری (biometrics) و احیاناً معاینه پزشکی است. صدور ورک‌پرمیت ممکن است ۲ تا ۵ ماه زمان ببرد (وابسته به کشور محل درخواست و حجم کاری اداره مهاجرت؛ برای ایرانیان معمولاً چند ماهه پاسخ می‌آید).

  • ورود و اجرای کسب‌وکار: پس از دریافت ویزای کار، متقاضی وارد BC شده و کسب‌وکارش را راه‌اندازی می‌کند. طبق قرارداد عملکرد، حدود ۱۸ ماه فرصت دارد تا همه شرایط را برآورده کند. وی می‌تواند زودتر هم اعلام آمادگی کند اما کمتر از ۱۲ ماه کار کردن معمولاً قابل قبول نیست (استان انتظار دارد حداقل یک سال کسب‌وکار فعال باشد).

  • درخواست نامینیشن: هر زمان طی ۱۸-۲۰ ماه شرایط محقق شد، مدارک اثبات را به استان می‌دهد. استان شاید در عرض ۱ تا ۲ ماه بررسی و بازدید و تأیید نهایی را انجام دهد و سپس گواهی نامینیشن استانی صادر می‌شود.

  • درخواست اقامت دائم (فدرال): اکنون متقاضی فایل نامینیشن خود را به IRCC (اداره مهاجرت فدرال) ارسال می‌کند. این مرحله شامل بررسی‌های امنیتی، سوءپیشینه و پزشکی است و خود کسب‌وکار دیگر ارزیابی نمی‌شود چون استان تأیید کرده. فرآیند فدرال برای صدور PR ممکن است حدود ۱۲ تا ۱۸ ماه طول بکشد. پس از موافقت نهایی، متقاضی و خانواده‌اش ویزای اقامت دائم (Confirmation of PR) دریافت کرده و کارت‌های PR برایشان صادر می‌شود.

به طور خلاصه، از لحظه‌ای که فرد یک تصمیم جدی می‌گیرد و EOI ثبت می‌کند تا روزی که کارت اقامت دائم در دست دارد، در حالت معمول ۳ سال زمان می‌برد (این مدت می‌تواند کمی کمتر یا بیشتر هم بشود). در طول این مدت فرد ابتدا چند ماهی خارج از کانادا درگیر کارهای اداری است، سپس حدود دو سال در کانادا مشغول مدیریت کسب‌وکار (با وضعیت اقامت موقت) خواهد بود، و نهایتاً مقیم دائم می‌شود. برنامه‌ریزی مالی و خانوادگی باید بر اساس این بازه انجام شود تا مشکلی (مثلاً اتمام زودتر از انتظار منابع مالی یا مشکلات تحصیلی فرزندان و …) پیش نیاید.

اشتباهات رایج پرونده‌های BC و راه‌های پیشگیری

بسیاری از پرونده‌های کارآفرینی BC به دلیل برخی اشتباهات قابل پیشگیری رد یا با مشکل مواجه می‌شوند. در اینجا به چند نمونه از رایج‌ترین خطاها و نحوه اجتناب از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

  • ارائه اطلاعات غیرواقعی یا اغراق‌آمیز: برخی متقاضیان برای کسب امتیاز بالاتر، در اظهارنامه EOI یا بیزنس‌پلن خود اعداد و ادعاهای نادرست وارد می‌کنند (مثلاً میزان دارایی بیش از واقع، سوددهی غیرمنطقی برای کسب‌وکار، تعداد شغل بسیار زیاد). این موارد در مرحله بررسی دقیق آشکار می‌شود و می‌تواند به رد صلاحیت (Decline) یا حتی ممنوعیت موقت از ثبت‌نام مجدد منجر شود. راه پیشگیری: صداقت و واقع‌گرایی. همواره اطلاعات دارایی و سوابق شغلی را مطابق مستندات واقعی خود اعلام کنید. در بیزنس‌پلن نیز پیش‌بینی‌های مالی را با مستندات بازار و منطق قابل دفاع تنظیم نمایید.

  • عدم مطالعه راهنما و تغییرات جدید: برنامه‌های مهاجرتی ممکن است دستخوش بروزرسانی شوند (مثلاً اولویت دادن به برخی صنایع، یا تغییر حداقل امتیاز). اگر فردی با اطلاعات قدیمی پیش برود، شاید طرح یا مدارکش منطبق نباشد. راه‌حل: مطالعه آخرین گایدلاین رسمی استان BC و در صورت امکان مشورت با افراد آگاه یا مشاور رسمی. به‌عنوان مثال، اخیراً BC جریان منطقه‌ای را از حالت پایلوت به برنامه دائم تبدیل کرده و ممکن است جزئیات آن با نسخه قدیمی تفاوت داشته باشد.

  • کیفیت پایین بیزنس‌پلن: یک طرح تجاری ضعیف که کپی از نمونه‌های دیگر باشد یا جزئیات کافی درباره بازار هدف، رقبا، نحوه درآمدزایی و هزینه‌ها نداشته باشد، شانس پذیرش را کم می‌کند. افسران به راحتی متوجه می‌شوند که آیا متقاضی خودش در تهیه طرح نقش داشته و به آن اشراف دارد یا صرفاً برای رفع تکلیف آن را تهیه کرده است. توصیه: زمان و دقت کافی روی بیزنس‌پلن بگذارید. اگر از کمک مشاوران استفاده می‌کنید، در جریان تمام محتوا باشید. حتماً تحلیل SWOT، آنالیز بازار منطقه‌ای، برنامه عملیاتی و مالی واقع‌بینانه در طرح لحاظ شود.

  • نادیده گرفتن اهمیت زبان و ارتباط: هرچند برنامه BC رسماً شرط زبان (مثل آیلتس) در مرحله ثبت‌نام ندارد، اما در مصاحبه و نیز در اجرای بیزنس، ضعف زبان می‌تواند به رد شدن بینجامد. مواردی بوده که فرد در مصاحبه قادر به توضیح طرح خود به انگلیسی نبوده و افسر قانع نشده که بتواند در محیط انگلیسی‌زبان تجارت کند. راهکار: حتی اگر مدرک زبان از شما نخواهند، سطح زبان خود را تقویت کنید. حداقل در حد آیلتس ۵ یا ۶ (CLB 5-6) توانایی صحبت و درک مطلب داشته باشید تا در مصاحبه و سپس اداره کسب‌وکارتان به مشکل برنخورید. در صورت نیاز چند ماه کلاس زبان قبل از مصاحبه بروید.

  • ضعف در اثبات دارایی و منشاء آن: یکی از سخت‌ترین بخش‌ها، گردآوری مدارک دارایی خالص و توجیه منبع پول‌هاست. اگر در ارائه مدارک حساب بانکی، ارزیابی ملک، سهام شرکت و غیره کاستی باشد یا پول‌هایی که قرار است سرمایه‌گذاری کنید منشاء نامشخص داشته باشند، پرونده رد می‌شود. نکته کلیدی: از همان ابتدا یک حسابرس مالی مجاز را در جریان بگذارید و لیست مدارک لازم را دریافت کنید. شفاف‌سازی مالی از مراحل ابتدایی، احتمال خطا را کم می‌کند. هر سندی که لازم است (مثلاً سند ملکی، نامه بانک، گزارش مالی شرکت شخصی، فیش حقوق، رسید فروش دارایی) را تهیه و ترجمه رسمی کنید. تطابق داشته باشد که جمع دارایی شما به رقم اعلامی برسد و قرض یا بخشوده نباشد.

  • انتخاب کسب‌وکار ناسازگار با استان یا توان شخصی: گاهی افراد طرحی را پیشنهاد می‌کنند که یا نیاز آن در بازار نیست یا خودشان تخصصی در آن ندارند. این منجر به عدم اقناع افسر می‌شود. برای مثال فردی که تمام عمر در ساخت‌وساز بوده، ناگهان بخواهد در BC یک مزرعه ماهی قزل‌آلا راه‌اندازی کند بدون هیچ تجربه‌ای در شیلات. چنین تضادی زنگ خطر برای افسر است. پرهیز از این: سعی کنید کسب‌وکارتان در حوزه‌ای باشد که یا تجربه‌اش را دارید یا مستند نشان می‌دهید که آموزش لازم را دیده‌اید و کارشناسان محلی به کار می‌گیرید. همچنین نیاز بازار را با مستندات محلی ثابت کنید (مثلاً نامه علاقه‌مندی از یک خریدار عمده‌فروش بگیرید یا تحقیقات بازار ضمیمه کنید).

با دوری از این خطاهای رایج و استفاده از تجربیات مشاوران مجرب می‌توان شانس موفقیت پرونده‌های BC را به میزان قابل توجهی افزایش داد. شرکت SmiletoCanada با دانش به‌روز مقررات استانی و بررسی دقیق پرونده موکلین، تلاش می‌کند از بروز چنین اشتباهاتی جلوگیری کند.

انتاریو (Ontario)

استان انتاریو با داشتن شهرهای مهمی چون تورنتو (بزرگ‌ترین شهر کانادا و مرکز مالی-تجاری کشور) و اتاوا (پایتخت کانادا)، همواره جذاب‌ترین مقصد برای سرمایه‌گذاران خارجی بوده است. برنامه کارآفرینی انتاریو که تحت Ontario Immigrant Nominee Program (OINP) Entrepreneur Stream اجرا می‌شد، شرایط خاص خود را داشت که آن را از سایر استان‌ها متمایز می‌کرد. هرچند این برنامه در دسامبر ۲۰۲۳ موقتاً متوقف شد و پذیرش جدید ندارد، اما بررسی شرایط آن و احتمالات آینده همچنان برای افرادی که هدفشان انتاریو است مهم است. در ادامه به دو نکته کلیدی در برنامه انتاریو می‌پردازیم:

تفاوت‌های داخل/خارج GTA و اثر بر بودجه و امتیاز

GTA (منطقه تورنتوی بزرگ) شامل شهر تورنتو و حومه‌های اطراف آن (York, Durham, Peel, Halton و …) است. در برنامه کارآفرینی انتاریو، مقررات بر اساس داخل یا خارج GTA متفاوت بود:

  • حداقل سرمایه و دارایی: برای پروژه‌هایی که محل کسب‌وکارشان داخل GTA بود، شرط حداقل دارایی خالص ۸۰۰ هزار دلار و سرمایه‌گذاری حداقل ۶۰۰ هزار دلار تعیین شده بود. اما اگر بیزنس در خارج از GTA (یا در حوزه‌های خاص فناوری در هرجا) اجرا می‌شد، این ارقام به ۴۰۰ هزار دلار دارایی و ۲۰۰ هزار دلار سرمایه‌گذاری کاهش می‌یافت. این تفاوت چشمگیر، سیاستی بود برای تشویق سرمایه‌گذاران به رفتن به شهرهای کوچکتر انتاریو بجای متمرکز شدن در تورنتو.

  • امتیازدهی: سیستم EOI انتاریو نیز برای لوکیشن امتیاز در نظر می‌گرفت. پروژه‌های خارج از تورنتو، امتیاز بیشتری می‌توانستند کسب کنند زیرا استان می‌خواست توسعه اقتصادی به تمام نواحی برسد. همچنین برخی صنایع هدف (مثل فناوری اطلاعات، ارتباطات، پزشکی و دانش‌بنیان) امتیاز اضافی داشتند مخصوصاً اگر در خارج GTA باشند.

  • تأثیر بر بودجه: کار در داخل GTA به معنی بازار بسیار بزرگ‌تر و دسترسی به امکانات است اما همان‌طور که BC ذکر شد، هزینه‌ها و رقابت بالا نیز هست. انتاریو با وضع این معیارها عملاً می‌گفت اگر کسی توان مالی خیلی بالا ندارد، بهتر است به جای تورنتو در شهرهای دیگر سرمایه‌گذاری کند که هم پول کمتری نیاز دارد هم احتمال انتخابش بیشتر است. برای مثال یک کارآفرین با ۵۰۰ هزار دلار دارایی ممکن بود در تورنتو واجد شرایط نباشد، ولی در شهر لندن یا واترلو بتواند اقدام کند.

بنابراین هنگام هدف‌گذاری در انتاریو، اگر بودجه محدودی دارید، شهرهای بیرون از GTA را در نظر بگیرید. شهرهای انتاریو نظیر اوشاوا، لندن، همیلتون، کیچنر-واترلو، ویندزور، کینگستون و … اقتصادهای پررونقی دارند و نیازمند کسب‌وکارهای جدید هستند؛ ضمن اینکه از نظر مهاجرتی شرایط آسان‌تری نسبت به تورنتو داشتند.

صنایع هدف و روند زمان‌بندی پرونده‌ها

استان انتاریو علاوه بر معیار مکان، به نوع صنعت پیشنهادی نیز توجه داشت. در دوره‌هایی دولت انتاریو فهرستی از “صنایع کلیدی” منتشر می‌کرد که شامل فناوری اطلاعات (IT)، ارتباطات دیجیتال، سلامت و علوم زیستی، تولید پیشرفته، گردشگری خاص، زیرساخت و صنایع فیلم و رسانه بود. طرح‌هایی که در این حوزه‌ها بودند اولویت بررسی یا امتیاز اضافه دریافت می‌کردند. دلیل این امر، راهبرد استان برای جذب سرمایه‌ به بخش‌های پیشران رشد اقتصادی بود.

از نظر روند زمان‌بندی، تجربه پرونده‌های انتاریو نشان می‌داد که:

  • از زمان ثبت EOI تا دعوت‌نامه ممکن بود چندین ماه یا حتی بیش از یک سال طول بکشد؛ چرا که دورهای انتخاب این استان نامنظم‌تر و با تعداد محدودتر بود.

  • پس از دعوت، مراحل ارائه درخواست کامل و بررسی آن نیز چالاکی برنامه BC را نداشت و گاهی تا ۱۲ ماه طول می‌کشید تا انتاریو پرونده را بررسی اولیه و مصاحبه را انجام دهد.

  • دریافت ورک‌پرمیت و راه‌اندازی کسب‌وکار هم معمولاً ۲۰ ماه فرصت داشت (انتاریو کمی طولانی‌تر از BC فرصت می‌داد).

  • سپس بعد از ارائه گزارش عملکرد ۱۸-20 ماهه، بررسی نامینیشن انجام و در صورت تأیید، نامینیشن اعطا می‌شد. مرحله فدرال نیز مشابه سایر استان‌ها بود.

به طور کلی بسیاری از متقاضیان از کندی فرآیند در انتاریو گلایه داشتند. همین باعث شد که استان انتاریو اواخر ۲۰۲۳ جهت بازنگری در روند، موقتاً ثبت درخواست جدید را متوقف کند تا پرونده‌های معطل‌مانده را رسیدگی کند و شاید تغییراتی در شرایط بدهد.

اکنون در سال ۲۰۲۵، این برنامه هنوز در تعلیق است. پیش‌بینی ما در SmiletoCanada این است که احتمالاً انتاریو با شرایط جدید (شاید حداقل‌های مالی متفاوت یا اولویت‌های تازه) طی سال‌های آتی بازگشایی خواهد شد. پس اگر هدف شما حتماً تورنتو یا انتاریو است، بهتر است اخبار را دنبال کنید یا با مشاوران در ارتباط باشید تا به محض اعلام بازگشایی، اقدام لازم را انجام دهید. در عین حال شاید راه‌های غیرمستقیم مثل همان ویزای استارت‌آپ یا برنامه مالک-کارفرما (C11) را برای حضور اولیه در انتاریو بررسی کنید.

آلبرتا (Alberta)

استان آلبرتا در غرب کانادا، با اقتصاد قوی منابع طبیعی (نفت و گاز، پتروشیمی) و نیز کشاورزی و اخیراً فناوری در شهرهای بزرگ خود (کلگری و ادمونتون)، مقصد دیگری برای کارآفرینان است. برنامه‌های کارآفرینی آلبرتا تحت Alberta Advantage Immigration Program (AAIP) دسته‌بندی می‌شوند. آلبرتا چند مسیر کارآفرینی فعال دارد که به طور خلاصه عبارت‌اند از:

  • International Graduate Entrepreneur: مخصوص فارغ‌التحصیلان خارجی از دانشگاه‌های آلبرتا که قصد راه‌اندازی کسب‌وکار در استان را دارند (مربوط به متقاضیان داخل کانادا).

  • فارمز استریم (Farm Stream): برای متقاضیان راه‌اندازی یا خرید مزرعه کشاورزی در آلبرتا.

  • سرمایه‌گذاری از طریق Start-Up Visa در آلبرتا: (برنامه خاصی نیست ولی آلبرتا هم مراکز رشد مرتبط با SUV دارد).

  • مهم‌تر از همه کارآفرینی روستایی (Rural Entrepreneur Stream) که برای جذب کسب‌وکار به شهرهای کوچک آلبرتا طراحی شده است.

در اینجا به دو جنبه مهم از برنامه‌های آلبرتا می‌پردازیم:

مسیرهای کارآفرینی شهری/روستایی و حوزه‌های منابع

آلبرتا در حال حاضر برنامه مجزایی برای شهرهای بزرگ (ادمونتون/کلگری) اعلام نکرده، اما مسیر کارآفرینی روستایی آن فعال است. در این مسیر:

  • شرط روستایی بودن: متقاضی باید یک کسب‌وکار در یک جامعه کوچک آلبرتا (جمعیت کمتر از ۱۰۰ هزار نفر) راه‌اندازی کند. هدف توزیع توسعه اقتصادی به خارج از دو شهر اصلی است.

  • حداقل‌ها: حداقل دارایی خالص ۳۰۰ هزار دلار و سرمایه‌گذاری ۱۰۰ هزار دلار (مشابه آنچه گفته شد) و مالکیت ۵۱٪ از کسب‌وکار برای استارت جدید (یا ۱۰۰٪ اگر کسب‌وکار موجودی خریداری شود). همچنین شرط سن (۲۱-۵۵ سال) و زبان (حداقل CLB4) و تحصیلات دیپلم به بالا دارد.

  • تأیید جامعه محلی: یک نکته منحصربه‌فرد در آلبرتا این است که متقاضی باید از جامعه محلی مورد نظر خود یک نامه تأییدیه (Community Support Letter) دریافت کند. یعنی شهر یا منطقه‌ای که می‌خواهد در آن سرمایه‌گذاری کند ابتدا او را بپذیرد و حمایت کند. این معمولاً مستلزم دیدار یا مکاتبه با شورای توسعه اقتصادی محلی یا شهرداری آن منطقه و ارائه طرح بیزنس پیشنهادی برای اخذ موافقت است.

  • حوزه‌های منابع و صنایع کلیدی: آلبرتا به خاطر نفت و گاز معروف است، اما برنامه کارآفرینی محدود به این بخش‌ها نیست. هر نوع کسب‌وکار مشروعی قابل پیشنهاد است. البته اگر کسی در حوزه نفت، گاز، پتروشیمی یا صنایع وابسته طرحی داشته باشد (مثلاً خدمات مهندسی نفتی در شهر کوچک نزدیک میادین نفتی)، احتمالاً استقبال می‌شود زیرا این بخش از اقتصاد آلبرتا حیاتی است. همچنین صنایع کشاورزی و دامپروری، انرژی‌های تجدیدپذیر، گردشگری (به‌خصوص اطراف پارک‌های کوهستانی مثل بنف)، و خدمات فناوری در آلبرتا مورد توجه هستند. بنابراین هماهنگی طرح با مزیت‌های منطقه‌ای یک فاکتور موفقیت است: مثلاً در شهری که مرکز کشاورزی است، یک کسب‌وکار فرآوری محصولات دامی بخت خوبی دارد.

  • آینده مسیر شهری؟ هرچند آلبرتا برنامه مشخصی برای کلگری/ادمونتون در سطح PNP ندارد، اما ایالت اخیراً Pilot های محدودی برای جذب کسب‌وکار به این شهرها در همکاری با شتاب‌دهنده‌ها اجرا کرده است. ممکن است در آینده مسیر عمومی‌تری هم اضافه شود، اما فعلاً راه ورود به شهرهای بزرگ آلبرتا برای کارآفرینان، استفاده از Work Permit (مثل همان C11) یا SUV است.

الزامات ایجاد شغل و شاخص‌های عملکرد

در برنامه آلبرتا نیز مانند سایر استان‌ها، ایجاد شغل و رسیدن به شاخص‌های عملکردی که در طرح ذکر شده مهم است. بر اساس برنامه روستایی:

  • ایجاد شغل: حداقل یک شغل جدید تمام‌وقت برای فردی که شهروند یا مقیم کانادا باشد (غیر از بستگان متقاضی) الزامی است. اگر کسب‌وکار شما قوی باشد، طبیعتاً انتظار می‌رود بیش از یک نفر را استخدام کنید که امتیاز بیشتری هم خواهد داشت، اما الزام رسمی همان یک شغل است.

  • شاخص‌های عملکرد: در Performance Agreement آلبرتا (اصطلاحاً Business Performance Agreement) مواردی مثل میزان سرمایه‌گذاری، محدوده زمانی و اشتغال تعهدی ذکر می‌شود. همچنین اقامت و مدیریت فعال متقاضی یک شاخص است – یعنی شما باید حداقل ۷۵٪ مدت ویزای کاری خود را در آلبرتا حضور داشته و کسب‌وکار را واقعاً مدیریت کنید.

  • موفقیت عملیاتی: آلبرتا می‌خواهد ببیند که کسب‌وکار شما در پایان دوره آزمایشی عملیاتی و پایدار است. شاخص‌هایی مانند داشتن مکان تجاری تجهیزشده، داشتن مشتری و درآمد منظم، پرداخت حقوق کارکنان و مالیات‌ها، همه نشانگر عملیاتی بودن هستند. حتی اگر سودآوری بالا نباشد، صرف اینکه کسب‌وکار طبق طرح راه افتاده و چرخ آن می‌چرخد برای استان کفایت می‌کند تا شما را برای PR معرفی کند.

  • سازگاری با جامعه: در مناطق کوچک، موفقیت شما وابسته به ارتباط خوب با جامعه است. ممکن است این به طور رسمی شاخص نباشد اما council محلی که به شما نامه حمایتی می‌دهد بعداً بازخورد می‌دهد که آیا این کارآفرین به وعده‌هایش در قبال جامعه (مثلاً ایجاد x شغل، شرکت در فعالیت‌های محلی) عمل کرده یا نه. پس سعی کنید در محل جدید نقش یک شهروند خوب و مشارکت‌جو را هم ایفا کنید.

با رعایت این موارد، آلبرتا می‌تواند گزینه جذابی باشد؛ خصوصاً برای کسانی که شاید سرمایه کمتری دارند (به نسبت BC/انتاریو) اما حاضرند در شهرهای کوچک‌تر یا صنایع خاص آلبرتا فعالیت کنند. نرخ موفقیت پرونده‌های آلبرتا در سال‌های اخیر بد نبوده، به شرط اینکه فرد واقعا آماده زندگی در آن مناطق باشد و طرح‌اش از حالت کاغذی خارج شده و تحقق یابد.

ساسکاچوان (Saskatchewan)

استان ساسکاچوان در منطقه پریری کانادا، با اقتصاد متکی بر کشاورزی، منابع معدنی و صنایع در حال رشد، برنامه مهاجرتی نسبتاً باسابقه‌ای برای کارآفرینان دارد. برنامه کارآفرینی این استان تحت نام SINP Entrepreneur Category شناخته می‌شود. همچنین یک زیرشاخه مزرعه‌داران (Farm Owners and Operators) ویژه افرادی که قصد خرید یا راه‌اندازی مزرعه کشاورزی دارند، وجود دارد. به مهم‌ترین نکات این برنامه توجه کنیم:

Entrepreneur & Farm: پیش‌نیازها و تعهدات

برنامه کارآفرینی ساسکاچوان (SINP Entrepreneur):

  • پیش‌نیازهای مالی: حداقل دارایی خالص ۵۰۰ هزار دلار کانادا، و آمادگی برای سرمایه‌گذاری حداقل ۲۰۰ هزار دلار در یک کسب‌وکار در شهرهای کوچک یا ۳۰۰ هزار دلار در دو شهر بزرگ استان (رجاینا یا ساسکاتون). باید حداقل یک شغل ایجاد شود (دو شغل اگر کسب‌وکار در رجاینا/ساسکاتون باشد).

  • تجربه: حداقل ۳ سال سابقه مالکیت کسب‌وکار یا مدیریت ارشد در ۱۰ سال گذشته. این تجربه باید با مدارک (مثل گواهی ثبت شرکت، نامه بانک، رزومه، توصیه‌نامه) اثبات گردد.

  • سیستم EOI: مشابه استان‌های دیگر، یک سیستم امتیازبندی دارد با حداکثر 160 امتیاز (110 امتیاز فاکتورهای سرمایه انسانی و مالی، 50 امتیاز فاکتورهای مربوط به طرح کسب‌وکار و ارتباط آن با ساسکاچوان). حداقل امتیاز جهت ورود به پول 80 است، اما عملاً برای دعوت شدن نیاز به امتیاز بالاتر دارید.

  • تعهدات پس از ورود: پس از دریافت دعوت و تأیید پرونده، متقاضی یک Performance Agreement امضا می‌کند و ورک‌پرمیت دوساله می‌گیرد. تعهدات شامل سرمایه‌گذاری و ایجاد شغل ذکرشده است که باید ظرف ۲ سال انجام شود. پس از انجام این کارها، استان گزارش‌ها را بررسی و نامینیشن را اعطا می‌کند.

برنامه مزرعه‌داران (Farm Owners and Operators):

  • این زیربرنامه مناسب افرادی است که تجربه و سرمایه در حوزه کشاورزی دارند و می‌خواهند یک مزرعه در ساسکاچوان خریداری و اداره کنند.

  • پیش‌نیاز مالی: دارایی معادل حداقل ۵۰۰ هزار دلار (و در یک مسیر خاص جوانان کشاورز، ۳۰۰ هزار دلار برای افراد زیر ۴۰ سال). همچنین سپرده تضمینی ۷۵ هزار دلاری قابل استرداد باید به دولت استان بدهند که پس از اجرای تعهدات (خرید مزرعه و اجرای برنامه کشاورزی) برگردانده می‌شود.

  • تجربه کشاورزی: باید دانش و تجربه کافی مدیریت مزرعه یا عملیات کشاورزی داشته باشید (مدارکی مثل سوابق مالکیت مزرعه، تحصیلات مرتبط یا سابقه کار).

  • طرح مزرعه: نیاز است یک طرح پیشنهادی سرمایه‌گذاری کشاورزی ارائه شود که نوع مزرعه (مثلاً کشت غلات، دامداری، باغبانی) و نحوه عملیات آن را شرح می‌دهد. دولت ساسکاچوان این طرح را از منظر امکان‌پذیری و سهم اقتصادی برای استان ارزیابی می‌کند.

  • تعهدات: پس از ورود با ویزای کار، کشاورز باید در مدت ۲ سال زمین کشاورزی مورد نظر را خریداری کرده، با سرمایه کافی (حداقل ۱۵۰ هزار دلار در برنامه جوانان) فعالیت را آغاز کند و طبق طرح پیش برود تا بتواند اقامت دائم بگیرد.

به طور خلاصه، ساسکاچوان مسیری مناسب برای دو دسته است: کارآفرینانی که می‌خواهند در شهرهای روبه‌رشد این استان بیزنس راه‌اندازی کنند (با هزینه نسبتاً معقول‌تر از انتاریو و BC)، و کشاورزانی که قصد فعالیت در مزارع وسیع کانادایی را دارند. این استان به دلیل جامعه پذیرای مهاجر و هزینه زندگی پایین‌تر، برای خانواده‌هایی که از زندگی شهری خیلی بزرگ پرهیز دارند، جذابیت دارد. اما باید تعهدات جدی گرفته شود و فرد آماده زندگی در استان نسبتاً سردسیر با جمعیت پراکنده باشد.

شاخص‌های انتخاب موقعیت شهر و صنعت

در امتیازبندی ساسکاچوان برای کارآفرینی، چند شاخص وجود دارد که مستقیماً به انتخاب شهر و صنعت مربوط می‌شود:

  • نقطه سکونت (Regina/Saskatoon vs Others): اگر طرح کسب‌وکار شما در یکی از دو شهر اصلی استان باشد، حداقل سرمایه بیشتری نیاز دارید (۳۰۰ هزار دلار) ولی از نظر امتیازی تفاوت منفی/مثبتی ندارد جز اینکه باید آن شرایط مالی را برآورده کنید. اگر در شهرهای دیگر استان (کوچکتر) باشد، حداقل سرمایه ۲۰۰ هزار دلار است. جالب اینکه برخلاف برخی استان‌ها، در سیستم امتیازی SINP برای لوکیشن امتیاز اضافه صریحی نیست، اما عملاً چون سرمایه موردنیاز کمتر است، افراد با بودجه کمتر می‌توانند وارد پول شوند.

  • نوع صنعت کسب‌وکار: در فرم EOI ساسکاچوان، بخش “Business Establishment Plan” امتیازاتی برای نوع صنعت یا بخش اقتصادی شما دارد. اگر بیزنس پیشنهادی در یکی از حوزه‌های اولویت‌دار استان باشد، امتیاز بیشتری خواهید گرفت. این اولویت‌ها شامل:

    • تولید (Manufacturing) یا پردازش ارزش افزوده منابع (مثل صنایع تبدیلی در کشاورزی یا معادن).

    • علوم و فناوری نوین (مانند پروژه‌های حوزه تکنولوژی، R&D، نوآوری در کشاورزی).

    • صادرات‌گرا بودن کسب‌وکار (بیزنسی که محصولات یا خدمات را خارج از ساسکاچوان یا کانادا می‌فروشد و ارزآوری دارد).

    • درگیر کردن بومیان یا اقلیت‌ها (شراکت با جوامع بومی استان یا ایجاد اشتغال برای آنها، ممکن است امتیاز کیفی محسوب شود).

    در مقابل، طرح‌هایی که صرفاً خدمات محلی کوچک هستند امتیاز کمتری دریافت می‌کنند مگر آنکه نیاز مبرم آن جامعه باشند.

  • بازدید اکتشافی: ساسکاچوان به بازدید قبلی از استان اهمیت می‌دهد. اگر متقاضی سفر اکتشافی به ساسکاچوان انجام داده باشد (حداقل ۵ روز کاری) و با فضای کسب‌وکار استان از نزدیک آشنا شده باشد و این را در پرونده ارائه کند، امتیاز اضافی کسب می‌کند. این بازدید معمولاً شامل دیدار با انجمن‌های تجاری محلی، مشاورین کسب‌وکار، بنگاه‌های معاملات ملکی و… است. لذا انتخاب شهر هدف و رفتن به همان شهر برای ارزیابی شرایط قبل از اقدام، یک استراتژی توصیه‌شده است.

  • فرصت‌های محلی و جامعه‌پسندی: هرچند در فرم امتیازی مستقیماً نیست، اما افسران مهاجرت و مصاحبه‌گران به طور کیفی نگاه می‌کنند که آیا کسب‌وکار شما با نیازهای جامعه منتخبتان همخوانی دارد یا نه. فرض کنید کسی بخواهد در یک شهر ۵ هزار نفری یک فروشگاه لوکس برندهای اروپایی باز کند؛ شاید از نظر افسر این غیرعملی و ناسازگار با آن شهر به نظر برسد. اما راه‌اندازی یک کلینیک فیزیوتراپی در همان شهر (اگر کمبود داشته باشند) بسیار معقول و مورد استقبال خواهد بود. پس تحقیق درباره کمبودها و فرصت‌های هر شهر در استان ساسکاچوان، در نگارش طرح و مصاحبه بسیار به کار می‌آید.

در پایان این بخش باید گفت، ساسکاچوان برای کسانی که واقعا تحقیق کرده و آماده تعهد هستند استان قدردانی‌کننده‌ای است. نرخ تبدیل ویزای کار به اقامت در این استان نسبتا خوب بوده، به شرط اینکه شاخص‌های خواسته‌شده را تامین کنید. پس از ابتدا روی همان شاخص‌ها (شهر مناسب، صنعت دارای اولویت، و اجرای تعهد مالی و شغلی) تمرکز کنید.

مانیتوبا (Manitoba)

استان مانیتوبا در مرکز کانادا (با شهر اصلی وینیپگ) برنامه مهاجرتی خود را تحت Manitoba Business Investor Stream دارد. این جریان دو مسیر داشت: Entrepreneur Pathway و Farm Investor Pathway. تمرکز ما بر مسیر کارآفرینی شهری (Entrepreneur Pathway) است، چرا که برای عموم متقاضیان کاربردی‌تر است (مسیر کشاورزی آن شبیه برنامه ساسکاچوان برای مزرعه‌داران است). مهم‌ترین نکات درباره برنامه مانیتوبا به شرح زیر است:

Entrepreneur Pathway: معیارهای ارزیابی و مصاحبه

شرایط اولیه برنامه کارآفرینی مانیتوبا:

  • دارایی و سرمایه‌گذاری: حداقل دارایی خالص ۵۰۰ هزار دلار کانادا. حداقل سرمایه‌گذاری ۲۵۰ هزار دلار در صورت اجرای کسب‌وکار در شهر وینیپگ (مرکز استان) یا ۱۵۰ هزار دلار اگر در سایر مناطق مانیتوبا باشد. همچنین مالکیت حداقل یک‌سوم کسب‌وکار لازم است مگر اینکه سرمایه‌گذاری شما ۱ میلیون دلار یا بیشتر باشد.

  • تجربه مدیریت: حداقل ۳ سال سابقه مدیریت ارشد یا مالکیت کسب‌وکار در ۵ سال اخیر. این سابقه باید با اسناد کافی ثابت شود. افرادی که مالک بوده‌اند امتیاز بیشتری نسبت به مدیران غیرب مالک دارند.

  • تحصیلات و زبان: مدرک تحصیلی حداقل دیپلم دبیرستان نیاز است. مدرک زبان حداقل CLB 5 (معادل حدود آیلتس ۵.۵) نیز باید ارائه شود، که نشان‌دهنده اهمیت زبان در این برنامه است.

  • سیستم امتیازبندی: حداکثر امتیاز ۱۵۰ است و فاکتورهایی مثل سن، زبان، تحصیلات، تجربه، دارایی، سرمایه‌گذاری، و بازدید اکتشافی یا خویشاوند در مانیتوبا را شامل می‌شود. حداقل امتیاز ۸۰ برای ورود به پول لازم است اما عملاً نیاز به امتیاز بالاتر برای دریافت دعوت‌نامه دارید.

مصاحبه و ارزیابی طرح:

  • مانیتوبا معمولاً پس از بررسی مدارک، متقاضی را به یک مصاحبه حضوری یا آنلاین دعوت می‌کند. در این مصاحبه افسر مهاجرت بر روی دو حوزه تمرکز دارد: ۱) صحت و جزئیات سوابق و مدارک مالی شما، ۲) درک و تسلط شما بر طرح کسب‌وکاری که پیشنهاد داده‌اید.

  • ممکن است سوالاتی درباره نحوه کسب دارایی‌تان، جزئیات شرکت یا شغلی که قبلاً داشتید، نقش و وظایف‌تان و دلایل ترک آن مطرح شود. هدف این است که اطمینان حاصل کنند شما واقعاً همان تجربه‌ای که ادعا کرده‌اید را دارید.

  • بخش مهم دیگر درباره Business Plan پیشنهادی‌تان است. باید آماده باشید در مورد انتخاب نوع کسب‌وکار (چرا این صنعت؟)، چرایی انتخاب شهر یا منطقه در مانیتوبا، چگونگی اجرای طرح (از خرید/اجاره محل تا جذب مشتری و استخدام نیرو) و پیش‌بینی‌های مالی خود توضیح دهید. برای هر فرض در طرح‌تان بهتر است شواهدی ارائه کنید، مثلاً “من قصد دارم یک فروشگاه قطعات خودرو در وینیپگ احداث کنم چون بر اساس گزارش انجمن X در این شهر کمبود تامین‌کننده Y وجود دارد و خودم ۱۰ سال تجربه در این حوزه دارم.”

  • بازدید تحقیقاتی (Exploratory Visit): داشتن سابقه سفر به مانیتوبا قبل از درخواست اصلی تقریباً یک الزام نانوشته است. استان مانیتوبا شدیداً توصیه می‌کند که متقاضی یک بازدید ۵ روزه یا بیشتر انجام دهد و طی آن در مورد کسب‌وکار مدنظر تحقیق کند. در مصاحبه، افسران اغلب می‌پرسند “آیا از مانیتوبا بازدید کرده‌اید؟ چه کسانی را ملاقات کردید؟ چه اطلاعاتی جمع‌آوری نمودید؟”. اگر پاسخ روشنی نداشته باشید، احتمال رد شدن افزایش می‌یابد. بنابراین بهتر است این بازدید را در پرونده خود بگنجانید.

  • نقش خویشاوند یا ارتباط محلی: در سیستم امتیازدهی، داشتن خویشاوند نزدیک در مانیتوبا یا سابقه تحصیل/کار قبلی در این استان، امتیاز اضافه دارد. اگر شما چنین ارتباطی دارید، در مصاحبه نیز به نفع شماست چون نشان می‌دهد پیوند و آشنایی با استان دارید و احتمال ماندگاری‌تان بیشتر است. اگر ندارید، حداقل با انجام بازدید و یا ارتباط با اتاق بازرگانی یا صاحبان کسب‌وکار محلی سعی کنید مقداری از این خلا را پر کنید.

بودجه‌های معمول و ریسک‌های عملیاتی

بودجه‌های معمول برای کارآفرینی در مانیتوبا: باتوجه به حداقل‌های تعیین‌شده (۱۵۰ تا ۲۵۰ هزار دلار)، بسیاری از پرونده‌های موفق بودجه‌هایی در حدود ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار دلار کانادا را برای سرمایه‌گذاری بیزنسی خود پیشنهاد داده‌اند. این بودجه بسته به نوع کسب‌وکار صرف موارد زیر می‌شود:

  • خرید یا اجاره ملک تجاری: قیمت‌ها در وینیپگ به مراتب کمتر از تورنتو یا ونکوور است. مثلاً یک فضای فروشگاهی ۱۰۰ متر مربعی ممکن است اجاره ماهیانه معقولی داشته باشد. اگر خرید ملک مطرح باشد، با ۲۵۰-۳۰۰ هزار دلار شاید بتوان یک ملک کوچک در حومه تهیه کرد.

  • تجهیزات و موجودی: بسته به کسب‌وکار، بخشی از سرمایه صرف خرید ماشین‌آلات، وسایل کار، دکوراسیون فروشگاه یا دفتر، و تهیه موجودی اولیه کالا می‌شود. مثلاً برای یک کسب‌وکار تولیدی کوچک ممکن است ۱۰۰ هزار دلار تجهیزات نیاز باشد؛ یا برای یک رستوران هزینه بازسازی و تجهیزات آشپزخانه قابل توجه است.

  • سرمایه در گردش: همیشه توصیه می‌شود بخشی از سرمایه (مثلاً ۲۰٪) را برای هزینه‌های جاری چند ماه اول کنار بگذارید: حقوق کارمندان، اجاره، قبوض، تبلیغات و … تا زمانی که بیزنس به جریان نقدی مثبت برسد.

ریسک‌های عملیاتی در مانیتوبا:

  • آب و هوا و فصلی بودن: مانیتوبا زمستان‌های بسیار سرد و طولانی دارد. این می‌تواند بر کسب‌وکارهایی مثل ساخت‌وساز، گردشگری یا کشاورزی تأثیر فصلی بگذارد. مثلاً پروژه ساخت‌وساز شاید در زمستان آهسته شود. یا رستورانی که فضای باز داشت در زمستان مراجع کمتری ببیند. در مقابل برخی کسب‌وکارهای خدمات داخل ساختمان (مثلاً خدمات تعمیر وسایل گرمایشی) در زمستان اوج می‌گیرند. لذا باید برنامه‌ریزی فصلی داشته باشید.

  • بازار کوچکتر: جمعیت کل مانیتوبا حدود ۱٫۴ میلیون نفر است که از این میان ~۸۰۰ هزار نفر در وینیپگ هستند. به جز وینیپگ، سایر شهرها کوچک‌اند. بنابراین مقیاس بازار محدودتر از استان‌های بزرگ است. استراتژی رشد فروش شاید نیاز داشته باشد از محدوده محلی فراتر رود (مثلاً صادرات به استان‌های همجوار یا آنلاین). اگر طرح شما به تعداد مشتری بسیار زیادی نیاز دارد تا به صرفه باشد، بررسی کنید که آیا آن تعداد در دسترس است یا نه.

  • نیروی کار: در برخی صنایع ممکن است کمبود نیروی کار متخصص وجود داشته باشد. نرخ بیکاری در مانیتوبا نسبتا پایین و نزدیک به متوسط کانادا است؛ جذب نیروی ماهر در حوزه‌هایی مثل فناوری اطلاعات یا بهداشت ممکن است چالش باشد. ولی برای کارهای عمومی‌تر معمولاً نیروی کافی هست. حتماً قبل از اجرا در مورد دستمزدها و قوانین کارگری مانیتوبا تحقیق کنید (حداقل دستمزد، اضافه‌کاری و …).

  • فرهنگ کسب‌وکار: مانیتوبا یک استان سنتی‌تر است. ایجاد اعتماد با مشتریان و شبکه‌سازی محلی اهمیت دارد. ممکن است نیاز باشد زمان بیشتری صرف معرفی خود به جامعه تجاری کنید. عضویت در انجمن‌های بازرگانی محلی یا اتاق بازرگانی، حضور در رویدادهای بیزنسی و اسپانسر شدن در برخی فعالیت‌های اجتماعی می‌تواند به دیده‌شدن کسب‌وکار شما کمک کند. این امر ریسک عدم شناخت را کاهش می‌دهد.

با درک این بودجه‌ها و ریسک‌ها، می‌توانید طرحی واقع‌بینانه‌تر و آمادگی بیشتری برای اجرا داشته باشید. در مجموع مانیتوبا برای کسانی که بودجه متوسط دارند و شاید امتیاز زبان خوبی نیز دارند (CLB5)، گزینه مناسب و کم‌رقابت‌تری نسبت به استان‌های بزرگ است؛ به شرط آنکه خود را برای شرایط خاص آن (بازار محدودتر و آب‌وهوای سرد) آماده کنید.

آتلانتیک (NS، NB، PEI، NL)

منطقه آتلانتیک کانادا شامل چهار استان ساحلی در شرق کشور است: نوا اسکوشیا (NS)، نیوبرانزویک (NB)، جزیره پرنس ادوارد (PEI) و نیوفاندلند و لابرادور (NL). این استان‌ها برنامه‌های کارآفرینی PNP خود را دارند، اگرچه از نظر جمعیت و اقتصاد کوچک‌تر از استان‌های دیگرند. مهاجرت به این استان‌ها از طریق سرمایه‌گذاری می‌تواند برای کسانی که مشکلی با زندگی در مناطق آرام‌تر و دورتر ندارند، جذاب باشد. نکات مهم هر یک:

نوا اسکوشیا و نیوبرانزویک: کسب‌وکارهای پایدار و بازار محلی

نوا اسکوشیا (Nova Scotia):

  • مرکز آن شهر هلیفکس با حدود ۴۰۰ هزار نفر جمعیت، قلب اقتصادی آتلانتیک است. برنامه کارآفرینی NS نیازمند حداقل ۶۰۰ هزار دلار دارایی و ۱۵۰ هزار دلار سرمایه‌گذاری است. همچنین CLB5 زبان. استان نوا اسکوشیا به دنبال کسب‌وکارهای پایدار در مقیاس کوچک و متوسط است که نیازهای محلی را برطرف کنند.

  • در هلیفکس و شهرهای اطراف، بخش‌های خدماتی (رستوران، گردشگری، فناوری اطلاعات، آموزش) پتانسیل دارند. در مناطق روستایی، شیلات و کشاورزی و صنایع جانبی مرتبط مورد توجه‌اند.

  • بازار محلی در NS محدود ولی وفادار است. این یعنی اگر کسب‌وکار کیفیت خوبی ارائه دهد، جامعه محلی حمایت می‌کند. اما رشد سریع و بزرگ شاید دشوار باشد؛ پس بهتر است هدف بیزنس سوددهی پایدار باشد تا توسعه خیلی بزرگ‌مقیاس. برای مثال، یک نانوایی یا کارخانه کوچک لبنیات در شهری مثل ترورو می‌تواند سال‌ها با سوددهی متوسط اما ثابت کار کند.

  • نوا اسکوشیا مهاجرپذیر است و جامعه‌اش نسبتاً چندفرهنگی‌تر (به واسطه وجود دانشگاه‌ها و بندر بین‌المللی). با این حال، بافت محلی و شبکه‌سازی اهمیت دارد؛ توصیه می‌شود کارآفرینان در انجمن‌های محلی فعال شوند.

نیوبرانزویک (New Brunswick):

  • نیوبرانزویک دو شهر بزرگ دارد: فردریکتون (پایتخت سیاسی)، مونکتون و سنت‌جان (مراکز اقتصادی). برنامه کارآفرینی NB شرط دارایی ۵۰۰ هزار دلار (۳۰۰ هزار باید نقدینگی باشد) و سرمایه‌گذاری ۲۵۰ هزار دلار و سپرده ۱۰۰ هزار دلاری داشت (ممکن است سپرده اخیراً تغییر کرده باشد). شرط زبان CLB5 و سن 22-55 و تجربه هم دارد.

  • NB اقتصاد متنوعی ندارد؛ بیشتر مبتنی بر صنایع سنتی مثل جنگلداری، تولید الوار و کاغذ، کشاورزی و صنایع معدنی و تا حدی فناوری نوظهور. برای مهاجران، کسب‌وکارهای پایدار محلی مثل جایگاه سوخت و خدمات خودرو، فروشگاه‌ها، خدمات بازرگانی کوچک، تولیدات غذایی محلی می‌تواند مناسب باشد.

  • جامعه نیوبرانزویک دوزبانه است (انگلیسی و فرانسه هر دو رسمی). اگر طرح در بخش‌های فرانسه‌زبان (شمال استان) باشد، دانستن کمی فرانسه کمک می‌کند. اما بیشتر مهاجران در بخش انگلیسی‌زبان (جنوب استان) سرمایه‌گذاری می‌کنند.

  • نکته مهم: نیوبرانزویک در پذیرش مهاجر کارآفرین دنبال پروژه‌هایی است که واقعاً در درازمدت بمانند. استان تجربه‌ای در گذشته داشت که عده‌ای پس از گرفتن PR، کسب‌وکار خود را تعطیل می‌کردند. به همین خاطر با ودیعه مالی و نظارت شدید تلاش می‌کند پایبندی متقاضی را تضمین کند. از این رو، نشان دادن تعهد بلندمدت و برنامه ۵ ساله در طرح خیلی مفید است.

پرنس ادوارد آیلند: Work Permit Stream و بیزنس‌های کوچک

جزیره پرنس ادوارد (Prince Edward Island – PEI):

  • کوچک‌ترین استان کانادا (از نظر مساحت و جمعیت) است با حدود 160 هزار نفر. برنامه کارآفرینی PEI قبلاً گزینه اعطای مستقیم PR با سپرده داشت که سوءاستفاده‌هایی پیش آمد و از ۲۰۱۸ صرفاً به شکل Work Permit Stream اجرا می‌شود.

  • شرایط: دارایی خالص ۶۰۰ هزار دلار، سرمایه‌گذاری حداقل ۱۵۰ هزار دلار، سابقه مدیریت ۳+ سال، تحصیلات دیپلم به بالا، CLB4 زبان و سن ترجیحاً 21-59. متقاضی ابتدا ورک‌پرمیت می‌گیرد و اگر ۱ سال کسب‌وکار را طبق تعهدات (۱۵۰ هزار سرمایه و ایجاد حداقل ۱ شغل) پیش برد، نامینیشن می‌شود.

  • بیزنس‌های کوچک و محلی: PEI اقتصاد بسیار محدودی دارد که عمدتاً بر کشاورزی (سیب‌زمینی، ماهیگیری خرچنگ)، گردشگری فصلی و صنایع غذایی استوار است. لذا انتظار پروژه‌های عظیم صنعتی نیست. اکثر مهاجران یک بیزنس کوچک در یکی از شهرهای اصلی (شارلوت‌تاون پایتخت، یا سامرساید) راه می‌اندازند: مثلاً یک رستوران، کافه، فروشگاه خرده‌فروشی، خدمات گردشگری تابستانی، یا کسب‌وکار خدماتی مانند تعمیرگاه، سالن زیبایی و … .

  • به‌صرفه بودن مهاجرت به PEI وابسته به این است که فرد و خانواده‌اش زندگی در یک محیط بسیار آرام و کوچک را دوست داشته باشند. مزیت، جامعه امن و صمیمی و هزینه زندگی پایین‌تر است. اما باید آماده بود که فرصت‌های رشد بزرگی ممکن است محدود باشد. بنابراین افرادی که مثلاً فرزندان نوجوان دارند شاید نگران امکانات آموزشی محدودتر باشند (هرچند مدارس و کالج‌ها باکیفیت‌اند ولی تعدادشان کم است). لذا پروفایل‌هایی که معمولا به PEI می‌روند یا افرادی نزدیک بازنشستگی با سرمایه قابل توجه یا خانواده‌هایی که محیط دنج را ترجیح می‌دهند هستند.

نیوفاندلند و لابرادور: فرصت‌های نوظهور و هزینه ورودی کمتر

نیوفاندلند و لابرادور (Newfoundland & Labrador – NL):

  • استانی در گوشه شمال شرقی، با جمعیت کم (~520 هزار) که بخشی جزیره نیوفاندلند و بخشی قلمرو وسیع لابرادور در سرزمین اصلی است. این استان دیرتر از بقیه برنامه کارآفرینی را شروع کرد (حدود ۲۰۱۸).

  • شرایط برنامه NL: دارایی خالص ۶۰۰ هزار دلار (۳۰۰ هزار باید نقد باشد)، سرمایه‌گذاری حداقل ۲۰۰ هزار دلار و مالکیت ۳۳٪، تجربه 2+ سال مالکیت یا 5+ سال مدیریت ارشد، CLB5 زبان، و سنی بین 21-59 سال. متقاضی پس از تائید، ابتدا ورک‌پرمیت گرفته و کسب‌وکار را شروع می‌کند.

  • فرصت‌های نوظهور: اقتصاد نیوفاندلند قبلاً عمدتاً بر ماهیگیری و صنایع دریایی بود، ولی اخیراً دولت محلی به صنایع نوظهور مانند فناوری اقیانوسی، انرژی‌های نو، گردشگری ماجراجویی و استارت‌آپ‌های فناوری روی آورده است. شهر سنت‌جان (پایتخت استان) یک اکوسیستم استارت‌آپی کوچک ولی فعال دارد و تلاش می‌کند جوانان کارآفرین را جذب کند. این می‌تواند برای مهاجران کارآفرین فرصت محسوب شود که با هزینه کمتر وارد یک بازار در حال رشد شوند.

  • هزینه ورودی کمتر: یکی از دلایل جذابیت NL، رقابت کمتر و هزینه کمتر است. ملک و اجاره در سنت‌جان نسبت به بسیاری شهرهای دیگر ارزان‌تر است. حتی حداقل سرمایه‌گذاری ۲۰۰ هزار دلاریش نیز به نسبت برخی استان‌های بزرگتر مشابه یا کمی پایین‌تر است. بنابراین برای کسی که می‌خواهد با سرمایه محدودتری شروع کند، شاید NL ممکن باشد. البته باید توجه کرد که بازار کوچک است و درآمد بالقوه هم متناسب آن محدودتر خواهد بود.

  • چالش‌ها: دوری جغرافیایی (نیوفاندلند جزیره‌ای جداست و حتی تا هالیفکس هم فاصله زیاد دارد)، آب‌وهوای بسیار متغیر و مه‌آلود، و دسترسی سخت‌تر به برخی امکانات، از چالش‌های این استان است. اما مردمان آن مشهور به مهمان‌نوازی و سخت‌کوشی هستند و دولت محلی نیز برای حمایت از کسب‌وکارهای جدید برنامه‌های تشویقی دارد (مثلاً معافیت‌های مالیاتی موقت یا کمک‌های آموزشی).

به طور کلی، استان‌های آتلانتیک برای مهاجرانی مناسب‌اند که اولویتشان زندگی در یک محیط آرام، طبیعی و جامعه کوچک است و حاضرند در ازای آن بازار کوچکتر و شاید فرصت‌های محدودتری را بپذیرند. از دید مهاجرتی، چون تقاضا برای این استان‌ها کمتر از استان‌های بزرگ است، پرونده‌ها شاید با امتیاز پایین‌تر نیز پذیرفته شوند. در هر حال، قبل از تصمیم‌گیری، سفر به این استان‌ها و لمس محیط زندگی و بازار کسب‌وکارشان از نزدیک اکیداً توصیه می‌شود.

مقایسه مسیرها از نظر هزینه، زمان، ریسک و قطعیت PR

پس از بررسی جزئیات هر مسیر، خوب است یک دید مقایسه‌ای کلی بین گزینه‌های مختلف مهاجرت سرمایه‌گذاری داشته باشیم. مهم‌ترین شاخص‌های مقایسه عبارت‌اند از میزان هزینه لازم، مدت زمان رسیدن به اقامت دائم، سطح ریسک (مالی و مهاجرتی)، و قطعیت یا تضمین در اخذ PR.

Start-Up Visa در برابر PNP کارآفرینی (به‌ویژه BC و انتاریو)

Start-Up Visa (SUV):

  • هزینه: نیاز به سرمایه‌گذاری مستقیم شخص متقاضی ندارد (حداقل رسمی صفر) اما عملاً هزینه‌هایی مثل مشارکت در انکوباتور (گاهی ۲۰ تا ۳۰ هزار دلار برای برنامه‌های آموزشی)، هزینه ایجاد شرکت استارت‌آپی، و سرمایه اولیه برای توسعه ایده وجود دارد. همچنین ممکن است لازم شود درصدی از سهام را به سرمایه‌گذار بدهید در ازای حمایت. اما در مجموع SUV نسبت به PNP‌ها از نظر مالی ارزان‌تر است؛ بسیاری با کمتر از ۱۰۰ هزار دلار سرمایه شخصی هم موفق شده‌اند.

  • زمان: زمان دریافت PR در SUV می‌تواند طولانی باشد؛ از هنگام دریافت نامه حمایتی تا صدور PR حدود 1.5 تا 2 سال یا بیشتر طول می‌کشد. در این مدت امکان آمدن با ورک‌پرمیت وجود دارد ولی آن هم موقت است. PNP کارآفرینی (مثل BC/انتاریو) معمولاً 3+ سال طول می‌کشد چون مرحله اجرای بیزنس دارد. پس اگرچه SUV ذاتاً مستقیم PR است، اما با توجه به صف پرونده‌ها، لزوماً سریع‌تر از همه PNPها نیست؛ با این حال به محض صدور PR دیگر شرطی وجود ندارد. در PNP شما شاید زودتر وارد کانادا شوید (با WP) اما PR نهایی دیرتر حاصل می‌شود.

  • ریسک: ریسک مالی SUV نسبتاً پایین‌تر است چون سرمایه کلانی را درگیر نمی‌کنید مگر خودتان بخواهید. ریسک اصلی، رد شدن توسط سازمان‌های حامی یا اداره مهاجرت است. باید ایده شما قوی باشد و تیم شما آماده ارائه. ریسک بیزنس هم هست (ممکن است استارت‌آپ شکست بخورد) اما بر اقامت اثر نمی‌گذارد، فقط از لحاظ کاری ممکن است بعداً چالش داشته باشید. در PNP ریسک مالی بالاست چون باید ۱۵۰-۲۰۰ هزار دلار یا بیشتر هزینه کنید و اگر بیزنس نگرفت، پول از دست می‌رود و PR هم نمی‌گیرید. یعنی هم ریسک مالی هم مهاجرتی توأمان در PNP وجود دارد.

  • قطعیت PR: SUV اگر بتوانید مرحله اولیه (دریافت Letter of Support) را بگذرانید، احتمال بسیار بالایی برای PR دارید؛ مگر مشکلی امنیتی/پزشکی پیش بیاید. یعنی قطعی‌تر است. در PNP حتی پس از قبولی اولیه، هیچ قطعیتی نیست تا وقتی نامینیشن و تایید فدرال نهایی شود، آن هم به شرط اجرای موفق. بسیاری در میانه راه یا ناموفق‌اند یا خود منصرف می‌شوند. بنابراین SUV از بابت تضمین اقامت، مسیر جذاب‌تری است.

کارآفرینی استانی (مانند BC/ON):

  • هزینه: بسیار بالاتر – نیاز به نشان دادن دارایی نیم تا یک میلیون دلاری و صرف سرمایه حداقل ۱۵۰-۲۰۰ هزار (در BC/ON بالاتر). به علاوه هزینه‌های ودیعه (در برخی)، حقوق کارکنان، و هزینه زندگی خود در مدت کار. پس نیازمند پشتوانه مالی قوی است.

  • زمان: همان‌طور که گفتیم طولانی و چندمرحله‌ای است. شاید 4 سال از شروع تا دریافت PR طول بکشد. اما نکته اینجاست که فرد زودتر می‌تواند با خانواده به کانادا بیاید (با WP) و بچه‌ها مدرسه بروند، همسر کار کند؛ این برای برخی مزیت محسوب می‌شود که حداقل در این مدت در کانادا هستند حتی اگر PR هنوز نیامده. در SUV ممکن است مجبور شوید بیرون کانادا صبر کنید مگر WP بگیرید که آن هم آسان نیست تا Letter of Support نداشته باشید.

  • ریسک: ریسک در PNP بالا و چندوجهی است؛ ممکن است دعوت نشوید (رقابت)، ممکن است طرح شما تایید نشود در مرحله مصاحبه، ممکن است بیزنس شکست بخورد یا بازار تغییر کند، یا قوانین عوض شود (مثل توقف انتاریو). یعنی عدم قطعیت زیادی دارد. SUV ریسک اصلی‌اش در شروع است (قبول شدن ایده)، بعد از آن روند مشخص‌تر است.

  • اقامت موقت vs دائم: در PNP شما مدتی با ویزای کار هستید و فقط بعداً PR می‌شوید، SUV از آغاز PR (یا کلا نمی‌شوید). برخی افراد ترجیح می‌دهند اول PR داشته باشند تا خیالشان راحت شود، که SUV این آرامش را می‌دهد.

مقایسه BC و انتاریو PNP: این دو تا حد زیادی مشابه بودند جز اینکه انتاریو سرمایه بیشتری می‌خواست در تورنتو. BC در حال حاضر فعال است، ON متوقف. در BC ورود شاید آسان‌تر (امتیازها و پایلوت منطقه‌ای) ولی بازار رقابتی ونکوور را باید درنظر گرفت. در ON موقع فعال بودن، اقبال زیادی بود ولی صف انتظار هم بیشتر می‌شد. به هر حال، برای آن‌ها که اهل ریسک بالا و سرمایه‌گذاری سنگین نیستند، SUV گزینه بهتری است؛ و آنها که ایده استارت‌آپی ندارند یا ترجیح می‌دهند کسب‌وکار سنتی داشته باشند، PNP تنها راهشان است.

C11 (IMP) در برابر LMIA/جاب‌آفر

این مقایسه بین دو مسیر غیرمستقیم اقامت است:

ویزای کار کارآفرینی (C11) در مقابل کار از طریق جاب‌آفر (LMIA):

  • ماهِیت دو مسیر: C11 شما را به‌عنوان مالک-مدیر کسب‌وکار خودتان به کانادا می‌آورد. LMIA/جاب‌آفر شما را به‌عنوان کارمند یک شرکت کانادایی می‌آورد. اولی کارفرمای خود هستید، دومی کارفرما به شما دستور می‌دهد.

  • نیازمندی‌ها: C11 نیازمند داشتن یا خرید یک کسب‌وکار است. باید طرح و پول داشته باشید. در LMIA شما نیاز به پیدا کردن یک کارفرما دارید که حاضر باشد استخدامتان کند و ثابت کند فرد کانادایی برای آن شغل نیست (روند LMIA). C11 از این لحاظ در کنترل خودتان است، LMIA به تصمیم یک کارفرما و اداره کار بستگی دارد.

  • زمان رسیدن به کانادا: اگر بتوانید جاب‌آفر بگیرید و LMIA مثبت صادر شود، ممکن است ظرف ۶-۸ ماه ویزای کار بگیرید (یا حتی سریع‌تر برای برخی مشاغل خاص). C11 هم شاید در همین حدود یا کمی بیشتر طول بکشد چون باید کارهای ابتدایی بیزنس را انجام دهید. بنابراین در سرعت صدور ویزای کار تفاوت زیادی نیست؛ هر دو می‌توانند نسبتا سریع باشند اگر شرایط مهیا باشد.

  • فرصت‌های اقامت دائم:

    • با جاب‌آفر و LMIA، شما می‌توانید از طریق اکسپرس انتری امتیاز اضافه بگیرید (۵۰ یا ۲۰۰ امتیاز بسته به سطح شغل) که مسیر PR را بسیار تسهیل می‌کند. یا اگر استان‌ها برنامه خاصی داشته باشند، ممکن است شما را جذب کنند. بنابراین اگر تخصص خوبی دارید و کارفرما هم از شما راضی است، شانس تبدیل به PR بالاست (مثلاً از طریق کلاس تجربه کانادایی پس از یک سال کار، یا مستقیم با اون امتیاز LMIA در اکسپرس انتری).

    • با C11، مستقیماً امتیاز خاصی در اکسپرس انتری نمی‌گیرید چون LMIA ندارد. باید یا پس از کسب سابقه کار کانادایی، امتیاز انسانی خود را بالا ببرید (مثلاً زبان را به CLB9 و از تجربه کانادایی امتیاز بگیرید)، یا از یک استان نامینیشن بگیرید (برخی استان‌ها مثل بریتیش کلمبیا، اگر کسب‌وکار فعالی داشته باشید ممکن است اجازه ورود به جریان کارآفرینی را بعداً بدهند یا جریان Owner-Operator سابق این نقش را داشت). در کل PR تضمین‌شده نیست و باید جداگانه برایش برنامه‌ریزی کنید.

  • ریسک‌ها:

    • در C11، ریسک مالی بیشتر است چون پول خود را خرج بیزنس می‌کنید بدون تضمین PR. همچنین ممکن است تمدید ویزای کار هم مشروط باشد به پیشرفت کسب‌وکار (افسر مهاجرت در تمدید بعدی بررسی می‌کند آیا واقعاً بیزنس منفعت promised داشته یا نه).

    • در جاب‌آفر/LMIA، ریسک این است که کارفرما ممکن است به هر دلیل شما را اخراج کند یا شرکت مشکل بخورد، که در آن صورت وضعیت شما در خطر می‌افتد مگر شغل دیگری سریع پیدا کنید. یا ممکن است شرایط کاری مطابق انتظار نباشد (برخی افراد دچار سوءاستفاده توسط کارفرما می‌شوند). اما مالی ریسک چندانی نمی‌کنید؛ حقوق می‌گیرید در واقع.

  • کنترل و استقلال: در C11 شما استقلال کامل دارید؛ خودتان تصمیم می‌گیرید کجا و چه کسب‌وکاری. برای افراد کارآفرین روحیه، این عالی است. در مقابل، LMIA/جاب‌آفر شما را وابسته به کارفرما و شغل خاصی می‌کند و شاید هم از نظر مکانی حق انتخاب زیادی نداشته باشید (هر جا شغل بود باید بروید).

  • انطباق با پروفایل شخص: LMIA برای کسانی مناسب است که تحصیلات و تخصص شغلی بالایی دارند یا در مشاغل موردنیاز کانادا هستند (پرستار، IT، مهندس، …). کسی که ممکن است تحصیلات رسمی بالا نداشته باشد ولی تجربه کسب‌وکار دارد، شاید در بازار کار کارمندی شانسی نداشته باشد اما با سرمایه خودش بتواند کسب‌وکاری راه بیاندازد؛ برای او C11 مناسب‌تر است.

جمع‌بندی: مسیر LMIA/جاب‌آفر اگر فرد بتواند انجامش دهد، احتمال اقامت دائم قطعی‌تر و سریع‌تر دارد با هزینه کمتر (شما پول در می‌آورید حتی). ولی گرفتن پیشنهاد شغلی معتبر سخت است و همه تخصص‌ها را نمی‌خواهند. مسیر C11 به شما امکان می‌دهد “خودتان برای خودتان شغل ایجاد کنید” و بیایید، اما ادامه راه به ابتکار و توان خودتان برای اخذ PR وابسته است. از نظر ما، کسانی که واجد شرایط مهاجرت کاری (نیروی متخصص) هستند بهتر است ابتدا آن را امتحان کنند، چون ریسک کمتر دارد؛ و افرادی که چنین گزینه‌ای ندارند یا شخصیت‌شان مستقل است و سرمایه دارند، سراغ C11 بروند.

شرایط و حداقل‌ها برای مسیرهای سرمایه‌گذاری/کارآفرینی

در بخش‌های قبل به بسیاری از شرایط مسیرهای مختلف اشاره شد. در این قسمت می‌خواهیم یک جمع‌بندی کلی از شرایط عمومی و حداقل‌های لازم برای موفقیت در برنامه‌های سرمایه‌گذاری و کارآفرینی کانادا ارائه کنیم. این موارد تقریباً در همه برنامه‌ها مشترک‌اند:

سرمایه، دارایی خالص، ساختار مالکیت و کنترل مؤثر

  • حداقل سرمایه‌گذاری: بسته به برنامه انتخابی شما، حداقل مبلغی که باید سرمایه‌گذاری کنید متفاوت است. معمولاً در برنامه‌های استانی این رقم از حدود ۱۰۰ هزار دلار (برای مناطق روستایی یا کوچک) تا ۲۵۰ هزار دلار یا بیشتر (برای شهرهای بزرگ) متغیر است. برنامه‌های فدرال نظیر Start-Up مبلغ حداقلی تعیین‌شده ندارند اما عملاً باید سرمایه متناسب با ایده داشته باشید. مهم است که سرمایه به نام خود متقاضی باشد و واقعاً در کسب‌وکار مصرف شود (نه صرفاً در حساب نگه داشته شود).

  • دارایی خالص (Net Worth): تقریباً همه برنامه‌ها یک شرط دارایی خالص دارند که نشان می‌دهد توانایی مالی پشتوانه دارید. این شامل مجموع دارایی‌های نقد و غیرنقد شما منهای بدهی‌هایتان است. مبالغ حداقل رایج: ۳۰۰ هزار دلار (پایین‌ترین در برخی پایلوت‌ها) تا ۸۰۰ هزار دلار (در استان‌های بزرگ). باید مدارک اثبات مالکیت دارایی‌ها را ارائه دهید: سند ملک، حساب بانکی، سهام شرکت، سپرده‌ها، خودرو،… و هر بدهی (وام، رهن ملک) را نیز افشا کنید. توجه کنید که نیازی نیست کل این دارایی را به کانادا منتقل کنید؛ اما باید نشان دهید که به آن دسترسی دارید و به طور قانونی به‌دست‌آمده.

  • مالکیت و کنترل مؤثر: اکثر برنامه‌های کارآفرینی می‌خواهند که متقاضی مالک حداقل یک‌سوم (33.3٪) از کسب‌وکاری باشد که پیشنهاد می‌کند، مگر آنکه سرمایه خیلی زیادی بگذارد (مثلاً ۱ میلیون دلار) که در آن صورت سهم کمتر هم ممکن است قبول شود. در برنامه‌های مثل C11 نیز باید حداقل ۵۰٪ مالکیت (یا کنترل واقعی) داشته باشید. کنترل مؤثر یعنی شما تصمیم‌گیر اصلی در کسب‌وکار باشید. اگر مثلاً بیزنس شریک کانادایی دارد که سهم بیشتری از شما دارد، افسر ممکن است تردید کند که آیا این مهاجر واقعاً در تصمیمات نقش خواهد داشت یا صرفاً برای مهاجرت اسمش آمده. بنابراین توصیه این است که یا تنها مالک باشید یا اگر شریک می‌گیرید، خودتان سهام غالب را داشته باشید یا حداقل مدیرعامل/رئیس هیئت مدیره باشید.

  • منابع مالی آماده برای سرمایه‌گذاری: داشتن دارایی روی کاغذ کافی نیست؛ باید نشان دهید پولی که قرار است سرمایه‌گذاری کنید نقد و قابل انتقال است. به عنوان مثال، اگر شرط سرمایه‌گذاری ۲۰۰ هزار دلار است، بهتر است در نامه تمکن مالی نشان دهید این مبلغ به صورت وجه نقد یا معادل سریع‌النقد (مثل سپرده کوتاه‌مدت) در اختیار شماست. دارایی‌هایی مثل ملک که فروششان زمان‌بر است را باید توضیح دهید که چه زمانی و چطور نقد خواهند شد. بعضی برنامه‌ها مثل نیوبرانزویک یا مانیتوبا می‌خواهند بخشی از سرمایه به‌صورت نقد در حساب باشد (مثلاً ۳۰۰ هزار از دارایی ۵۰۰ هزار باید وجه نقد/سهام قابل فروش باشد).

  • آمادگی برای ریسک سرمایه: دولت کانادا انتظار دارد این سرمایه‌گذاری ریسک تجاری واقعی داشته باشد، یعنی پول در معرض سود و زیان باشد، نه اینکه صرف پرداخت حقوق خودتان یا به حساب پس‌انداز برود. بنابراین عناوین هزینه سرمایه‌گذاری باید واضح باشد (خرید دارایی‌های کسب‌وکار، موجودی کالا، بازسازی محل، بازاریابی،…).

سابقه مدیریتی/کارآفرینی و مدارک اثبات

  • سابقه کار مرتبط: در تمام برنامه‌ها، تجربه مدیریتی یا کارآفرینی یک پیش‌شرط یا دست‌کم یک فاکتور مهم امتیازی است. غالباً نیاز است که متقاضی حداقل ۳ سال سابقه مدیریت ارشد یا مالکیت کسب‌وکار داشته باشد (مثلاً مدیریت بخش یا معاونت در شرکت بزرگ، یا مالک و مدیر یک شرکت کوچک). در برخی موارد اگر ترکیبی از مالکیت و مدیریت داشته باشید هم قابل قبول است. مثلا دو سال مالک یک مغازه بودن + دو سال مدیر بازاریابی شرکت X بودن.

  • مدارک اثبات تجربه: این بخش چالشی است چون باید سیاه‌روی‌سفید ثابت کنید که شما مثلاً در کارخانه‌ای مدیر تولید بوده‌اید یا کسب‌وکار خودتان را اداره کرده‌اید. مدارکی که معمولاً استفاده می‌شود:

    • رزومه حرفه‌ای با جزئیات وظایف مدیریتی.

    • مدارک ثبت شرکت (اگر مالک هستید: روزنامه رسمی، اساسنامه، لیست سهامداران).

    • صورت‌های مالی و گزارش حسابرسی شرکت خودتان نشان‌دهنده اینکه شرکت فعال و پرسود بوده.

    • نامه‌های توصیه و گواهی اشتغال از سوی کارفرمایان سابق، خطاب به اداره مهاجرت، که عنوان شغلی شما، مدت اشتغال و وظایف مدیریتی‌تان را شرح دهد.

    • سوابق بیمه یا مالیات پرداختی که نشان‌دهنده سمت و حقوق شما بوده.

    • اگر خوداشتغال (مثلاً مغازه‌دار) بوده‌اید: مجوز کسب‌وکار، جواز اتحادیه، فاکتورهای فروش عمده، گواهی ارزش افزوده، جواز صنفی و امثالهم.

  • تناسب تجربه با بیزنس پیشنهادی: بسیار مهم است که یا تجربه‌تان مستقیماً در همان صنعت بوده باشد، یا اگر نه، طوری در بیزنس‌پلن توجیه کنید که از تجربیات مدیریتی کلی خود می‌توانید در آن حوزه استفاده کنید. برای مثال، اگر شما ۵ سال مدیر مالی یک شرکت تولیدی بوده‌اید و الان می‌خواهید یک رستوران راه‌اندازی کنید، تجربه مدیریتی دارید ولی صنعت متفاوت است؛ خوب است توضیح دهید که در رستوران یک مدیر اجرایی با تجربه استخدام خواهید کرد یا خودتان دوره آشپزی گذرانده‌اید. بهترین حالت این است که یک رابطه منطقی بین گذشته شغلی شما و کسب‌وکار هدف برقرار باشد تا افسر متقاعد شود که شما قادر به مدیریت آن خواهید بود.

  • مدرک تحصیلی (تا حدی مرتبط): مدرک تحصیلی در بسیاری برنامه‌ها الزام رسمی نیست (جز شرط دیپلم که تقریباً همه‌جا هست)، ولی اگر مثلاً فوق‌لیسانس مدیریت یا مهندسی مرتبط با کسب‌وکار دارید، حتماً ارائه کنید چون بر قضاوت کلی تأثیر مثبت دارد و در برخی سیستم‌های امتیازی امتیاز سازگاری می‌دهد.

زبان، تحصیلات و امتیازات سازگاری

  • مهارت زبان: حتی اگر برخی برنامه‌های استانی در مرحله اولیه مدرک زبان طلب نکنند، در عمل داشتن دانش زبان انگلیسی (یا فرانسه در استان‌های فرانکوفون) در موفقیت شما حیاتی است. سطح زبان قابل قبول برای بیشتر برنامه‌های کارآفرینی، حدود CLB 4 تا 5 (معادل آیلتس جنرال ۴٫۵ تا ۵٫۵) است. برای Start-Up Visa نیاز قطعی به CLB5 است. توصیه ما این است که حداقل آیلتس ۵ جنرال در هر مهارت را قبل از ارسال درخواست کسب کنید. این هم در سیستم امتیازی کمک می‌کند (مثلاً در مانیتوبا، ساسکاچوان، زبان امتیاز بالایی دارد)، هم در مصاحبه و هم اداره کسب‌وکار در کانادا عصای دست شما خواهد بود. اگر فرانسه بلد هستید، می‌توانید برای استان‌های دوزبانه (مانند نیوبرانزویک) امتیاز اضافه بگیرید یا در کبک (برنامه‌های خاص آن) اقدام کنید.

  • تحصیلات: اغلب برنامه‌ها حداقل مدرک دیپلم دبیرستان را می‌خواهند. تحصیلات دانشگاهی امتیاز مثبت محسوب می‌شود (مثلاً در امتیازبندی ساسکاچوان یا مانیتوبا). مدرک مرتبط با بیزنس شما، اثر بهتری دارد. مثلا اگر دارید یک کلینیک فیزیوتراپی می‌زنید، و خودتان لیسانس فیزیوتراپی دارید، افسر می‌بیند که دانش آکادمیکش را هم دارید. در غیر این صورت شاید نیاز باشد از افراد دارای دانش فنی در طرح استفاده کنید.

  • سن: در برنامه‌های کارآفرینی سن مانند نیروی متخصص محدودیت سختی ندارد (چون افراد مسن هم می‌توانند سرمایه‌گذار باشند). اما برخی استان‌ها یک محدوده سنی ایده‌آل 25-55 درنظر گرفته‌اند و بالاتر از آن امتیاز کمتری می‌گیرد. خیلی جوان (مثلاً زیر 25) بودن نیز شاید این سوال را برانگیزد که آیا تجربه کافی دارد؟ خلاصه اینکه در اوج پختگی مدیریتی (بین 30 تا 50 سال) بودن از نظر ذهنی بهترین تاثیر را دارد، اگرچه هر سنی پذیرش ممکن است.

  • امتیازات سازگاری: برنامه‌های امتیازی معمولاً فاکتورهایی برای نشان دادن اینکه شما زودتر در کانادا جا می‌افتید دارند. مثلا:

    • سفر اکتشافی قبلی به استان: که نشان می‌دهد با محیط آشنا شده‌اید.

    • خویشاوند در استان: (خواهر، برادر، والدین، فرزند، یا حتی فامیل دور) امتیاز دارد چون حضورشان کمک به وفق‌یابی شماست.

    • داشتن فرزند محصل: برخی جاها ذکر شده اگر فرزند زیر 18 همراه دارید و او در استان مدرسه می‌رود، امتیاز یا اثر مثبت دارد (مثلاً در PEI اشاره شده).

    • توانایی به زبان دوم رسمی: مثلاً در مناطق دو زبانه اگر هم انگلیسی و هم فرانسه بدانید یک مزیت مضاعف است.

    • مدارک حرفه‌ای کانادایی: اگر قبلاً مثلا در کانادا تحصیل یا کار کرده‌اید و مدرک معتبری دارید، نشان‌دهنده انطباق شماست.

    این‌ها الزام نیستند اما اگر دارید حتماً مطرح کنید. مهاجرت استانی یک رقابت امتیازی هم هست؛ هر امتیاز سازگاری اضافه می‌تواند شما را جلو بیاندازد.

ایجاد شغل، KPIهای عملکرد و پایش

  • ایجاد شغل (Job Creation): تمام برنامه‌های سرمایه‌گذاری (به جز Start-Up Visa که تیم خودتان هم شغل محسوب می‌شود) ایجاد حداقل یک یا دو موقعیت شغلی جدید برای کانادایی‌ها را الزامی کرده‌اند. این باید شغل تمام‌وقت و مستمر باشد، معمولاً با حداقل دستمزد یا بهتر و برای افراد غیرخانواده شما. اهمیت این شرط بسیار بالاست زیرا فلسفه اصلی برنامه‌ها ایجاد فرصت شغلی در کانادا است. اگر کسب‌وکار شما نتواند شغل ایجاد کند، یا مدتی شغلی ایجاد شود اما پایدار نباشد، ریسک عدم دریافت نامینیشن زیاد می‌شود. بنابراین از همان ابتدا در طرح خود مشخص کنید که چه پُستی، با چه وظایفی و از چه زمانی استخدام خواهد شد و هزینه حقوقش را در بودجه لحاظ کنید.

  • شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI): ممکن است در قرارداد عملکرد یا نظارت استان، علاوه بر شغل و مبلغ سرمایه، شاخص‌های دیگری هم بررسی شوند. برای مثال:

    • میزان فروش یا درآمد: برخی استان‌ها ضمن طرح می‌خواهند ببینند که آیا به یک سطح درآمدی رسیدید که نشان‌دهنده فعالیت جدی است (مثلاً رسیدن به break-even یا حداقل درآمد X در سال دوم).

    • گزارش پیشرفت پروژه: مثلا تکمیل مراحل مهم: گرفتن مجوزها، راه‌اندازی سایت وب، انجام تبلیغات، گرفتن حداقل تعداد مشتری تا تاریخ مشخص.

    • اقامت در استان: خود متقاضی باید واقعاً در استان حضور داشته و مدیریت کند (این هم KPI مهمی است که با ورود و خروج از کانادا کنترل می‌شود).

    هرچند همه KPIها رسمی و نوشته‌شده نیستند، اما افسران هنگام بازدید یا گزارش‌ها به این علائم توجه می‌کنند که آیا کسب‌وکار روی ریل موفقیت هست یا نه.

  • پایش و بازرسی: انتظار داشته باشید که در طول دوره اجرای کسب‌وکار، بازرسی‌های رسمی و غیررسمی انجام شود. از شما خواسته می‌شود گزارش‌های مالی (مثلاً صورت‌حساب GST/HST، اظهارنامه مالیاتی سالانه شرکت) و گزارش استخدام (فیش‌های حقوقی، فرم‌های بیمه اشتغال و مالیات کارکنان) را ارائه دهید. ممکن است بازرس استان سرزده به محل کارتان بیاید و ببیند آیا مثلاً تجهیزات خریداری شده سرجایش هست، کارمند پشت میز حضور دارد و… . پس باید همیشه آمادگی ارائه مدرک داشته باشید. سعی کنید سوابق حسابداری و دفترداری مرتب داشته باشید که هنگام درخواست نامینیشن، بدون مشکل آنها را ضمیمه کنید.

  • انحراف از طرح: اگر مجبور شدید تغییراتی در کسب‌وکار بدهید (مثلاً نوع محصول کمی عوض شود، یا به دلیل بازار به شهر دیگری منتقل شوید)، حتماً به اداره مهاجرت استان اطلاع دهید و تایید بگیرید. عدم گزارش تغییرات می‌تواند نقض شرایط تلقی شود. بسیاری از استان‌ها انعطاف دارند به شرط اطلاع‌رسانی و تأیید پیشاپیش؛ اما اگر سرخود تغییر دهید (مثلاً شما گفته بودید رستوران ایرانی می‌زنم، ولی تبدیلش کنید به فروشگاه بدون اعلام)، ممکن است مشکلاتی پیش بیاید.

  • دوره پایش: این دوره بسته به برنامه عموماً ۱ تا ۲ سال است. برخی استان‌ها مثل PEI یک سال پایش دارند، BC حدود 18 ماه، ساسکاچوان 2 سال، … در این بازه نباید کسب‌وکار را بفروشید یا تعطیل کنید. پس از گرفتن اقامت دائم هم بهتر است حداقل تا چند سال کسب‌وکار را ادامه دهید تا نشان دهید نیت شما واقعا اقامت از طریق سرمایه‌گذاری بوده نه صرفاً دور زدن قانون (ضمن اینکه اخلاقاً ویزای سرمایه‌گذاری یعنی ادامه سرمایه‌گذاری).

رعایت این حداقل‌ها و شاخص‌ها رمز موفقیت در پرونده سرمایه‌گذاری است. شما با دیدی باز و آمادگی برای برآورده کردن تمام آنها وارد فرآیند شوید تا در میانه راه غافلگیر نشوید. مشاوران ما نیز تمام این الزامات را در برنامه‌ریزی شما لحاظ خواهند کرد تا حرکت شما به سمت اقامت دائم، هموار و بی‌دغدغه باشد.

مالی و انطباق: منبع وجوه

یکی از حساس‌ترین بخش‌های مهاجرت سرمایه‌گذاری، اثبات مشروعیت و قانونی بودن منبع دارایی‌ها و سرمایه‌ای است که قرار است به کانادا بیاورید. دولت کانادا و استان‌ها تاکید زیادی بر این دارند که سرمایه‌گذاران خارجی از پولشویی، فرار مالیاتی یا منابع مالی غیرقانونی برای مهاجرت استفاده نکنند. در ادامه درباره چگونگی مستندسازی منبع وجوه، رعایت مقررات ضدپول‌شویی و مالیاتی، و اشتباهات رایج در این زمینه توضیح می‌دهیم.

مستندسازی Source of Funds/Income

Source of Funds (منبع وجوه) یعنی توضیح دهید پول و دارایی‌هایی که دارید، چگونه به‌دست آمده‌اند. برای هر بخش عمده از دارایی، باید سابقه کسب آن مشخص شود. موارد معمول:

  • درآمد شغلی/تجاری: اگر از شغل خود (حقوق، پاداش) پس‌انداز جمع کرده‌اید، نشان دهید طی سال‌ها چه میزان درآمد داشته‌اید. مثلاً با ارائه فیش‌های حقوقی، قرارداد کار، سوابق بیمه/مالیات بر درآمد، صورتحساب بانکی که واریز حقوق در آن بوده است. اگر مالک شرکت بودید، سود تقسیم‌شده به خودتان، یا مبلغ فروش سهام شرکت یا دارایی‌های شرکت را مستند کنید (گزارشات حسابرس قانونی، رسید انتقال وجه به حساب شخصیتان).

  • فروش املاک یا دارایی بزرگ: اگر بخشی از پول حاصل فروش خانه، زمین، خودرو، طلا، سهام و … است، سند خرید اولیه آن دارایی و سند فروشش را ارائه دهید. مثلاً سند خانه‌ای که ۱۰ سال پیش خریدید + مبایعه‌نامه فروش آن خانه و رسید دریافت پول. همچنین اگر ارزش دارایی در طول زمان افزایش یافته، قرارداد نشان می‌دهد چقدر سود کسب کرده‌اید.

  • ارث یا هدیه: اگر مبالغ هنگفتی از طریق ارث خانوادگی یا هدیه دریافت کرده‌اید، لازم است مدارکی مانند وصیتنامه، انحصار وراثت، نامه رسمی انتقال وجه یا دارایی به نام شما ارائه شود. همچنین ممکن است نیاز باشد منابع مالی پدر/مادر یا شخصی که ارث داده را هم مختصراً توضیح دهید (برای جلوگیری از سوءاستفاده پولشویی از پوشش ارث).

  • وام قانونی: اگر وامی گرفته‌اید (مثلاً وام بانکی یا وام از صندوق بازنشستگی) که بخشی از سرمایه شماست، قرارداد وام و شرایط بازپرداختش را افشا کنید. البته بیشتر برنامه‌ها تمایل دارند دارایی خالص بدون احتساب وام‌ها باشد، اما اگر وامی مرتبط هست باید شفاف شود.

  • کسب‌وکار جاری: در خیلی موارد افراد یک شرکت فعال در کشورشان دارند و بخشی از دارایی‌شان ارزش همان شرکت است. در این صورت باید صورت‌های مالی آن شرکت، ترازنامه حاوی حقوق صاحبان سهام، گردش حساب شرکت و اسناد مالکیت سهام شما در شرکت را ارائه دهید. همچنین توضیح دهید فعالیت شرکت چیست و چطور سودآور بوده که ارزش آفریده است.

چند نکته در مستندسازی:

  • تمام مدارک مالی غیرانگلیسی/فرانسوی باید ترجمه رسمی شوند.

  • اعداد و ارقام باید قابل تطبیق باشند. مثلاً اگر ادعا می‌کنید ۲۰۰ هزار دلار از فروش زمین بدست آوردید، مبایعه‌نامه دقیقاً همان مبلغ یا معادل ریالی آن را نشان دهد، و ورود آن مبلغ به حساب بانکی‌تان هم با تاریخ و رقم مشابه قابل ارائه باشد.

  • دوره زمانی accumulation پول مهم است. اگر گردش مالی چند سال اخیر شما خیلی کمتر از دارایی اعلانی است، سوال پیش می‌آید. بهتر است رشد دارایی‌تان در طول مثلاً ۵-۱۰ سال را در یک جدول یا توضیح‌نامه بیاورید: “سال ۱۳۹۵ فروش مغازه 1 = X تومان، ۱۳۹۶ سود شرکت = Y تومان، ۱۳۹۸ فروش زمین = Z تومان، … که جمعاً سرمایه فعلی را تشکیل داده”.

  • از حسابدار حرفه‌ای یا مشاور مالی کمک بگیرید تا اسناد را منظم کند. بیشتر استان‌ها حتی می‌خواهند که گزارش دارایی خالص توسط حسابداران تاییدشده (CPA) تهیه شود. این گزارش لیستی از دارایی‌ها، بدهی‌ها و توضیح منشاء هر کدام ارائه می‌کند و اعتبار کار شما را بالا می‌برد.

همسویی با مقررات ضدپولشویی و مالیاتی

کانادا عضو سازمان‌های بین‌المللی ضدپولشویی است و قوانینی مثل FINTRAC (مرکز گزارشات مالی و ضدپولشویی کانادا) دارد. برای رعایت این‌ها:

  • اثبات انتقال قانونی پول: هنگامی که بخواهید سرمایه را به کانادا بیاورید، باید از مسیرهای بانکی رسمی یا صرافی‌های مجاز استفاده کنید و مدارک انتقال (SWIFT, حواله ارزی) را نگه دارید. در پرونده مهاجرتی، گاهی یک Letter of Intent for Fund Transfer یا مدرکی که نشان دهد برنامه شما برای انتقال پول چیست، درخواست می‌شود. حتماً از روش‌هایی که قوانین ایران و بین‌الملل را دور بزند (مثل قاچاق ارز نقدی) اجتناب کنید چون در کانادا هنگام سرمایه‌گذاری، منشاء پول زیر سوال می‌رود.

  • منشاء قانونی و شفاف: اگر تجارت شما در کشور مبدأ نقدی بوده (مثلاً صرافی، طلافروشی) و عمده دارایی به صورت نقد یا طلا بدست آمده، کار سخت‌تر می‌شود چون باید نشان دهید درآمدها را ثبت و مالیاتش را پرداخت کرده‌اید. پرداخت مالیات در کشور مبدأ یکی از نشانه‌های قانونی بودن درآمد است. ممکن است افسر مهاجرت، اظهارنامه‌های مالیاتی شما را بخواهد که ببیند با ثروت اعلامی همخوانی دارد. پس بهتر است مالیات‌های متعلقه در سال‌های قبل پرداخت شده باشد یا اگر معاف بودید، دلیلش (مثلاً درآمد زیر سقف بوده یا از منبع معاف بوده) روشن باشد.

  • عدم تناقض با تحریم‌ها: برای ایرانیان، کانادا تحریم مستقیم ندارد ولی مبادلات بانکی با محدودیت مواجه است. با این حال، پول شما باید از حساب‌های شخصی خودتان یا شرکت‌هایتان که تحت تحریم یا اتهام نیستند بیاید. اگر شریکی در دارایی دارید که نامش در لیست تحریم‌های بین‌المللی است (مثلاً سهامدار شرکت‌تان بانک تحریم‌شده است)، این می‌تواند دردسرساز شود. شفاف‌سازی سهامداران و ذینفعان کسب‌وکارهای مرتبط با شما ضروری است.

  • رعایت قوانین مالیاتی کانادا پس از ورود: وقتی کسب‌وکار را راه انداختید، باید طبق مقررات کانادا عمل کنید؛ اما حتی قبل از آن، برای صدور ویزا ممکن است افسر به توانایی شما در رعایت قانون توجه کند. داشتن سابقه خوش‌حسابی مالیاتی در کشور خود یک امتیاز غیررسمی است. پس اگر مالیات یا عوارض عقب‌افتاده دارید، بهتر است قبل از درخواست مهاجرت، تکلیفش را معلوم کرده باشید که در استعلامات احتمالی (اگر کنند) به مشکل نخورید.

اشتباهات متداول در اثبات دارایی و پیشگیری

برخی اشتباهات رایج که در زمینه اثبات دارایی/منبع مالی دیده می‌شود عبارت‌اند از:

  • عدم ارائه مستندات کافی: مثلاً فرد می‌گوید “۱ میلیارد تومان از فروش خانه به دست آوردم” ولی فقط سند خانه را ارائه می‌دهد بدون مبایعه‌نامه فروش و واریزی بانکی. یا می‌گوید “۲۰ سال کاسبی داشتم” ولی هیچ سند مالیاتی یا دفتری از آن کسب ارائه نمی‌دهد. پیشگیری: برای هر ادعای مالی حداقل یک مدرک محکم داشته باشید؛ اگر ندارید سعی کنید از مقام‌های مربوط (بانک، اداره ثبت، کارفرمای سابق) نامه/گواهی بگیرید.

  • مبالغه یا ارائه اطلاعات غلط: برخی برای رسیدن به حد نصاب دارایی، اعداد را باد می‌کنند یا دارایی‌هایی که مال خودشان نیست به نام خود ذکر می‌کنند (مثل حساب بانکی مشترک با پدر را کامل جزو دارایی خود گذاشتن). این اگر افشا شود، منجر به رد صلاحیت و حتی منع ورود می‌شود. پیشگیری: صداقت. اگر کم دارید، با مشاور مشورت کنید شاید برنامه دیگری بیابید، اما اطلاعات غلط ندهید.

  • فراموشی ذکر بدهی‌ها: Net Worth دارایی منهای بدهی است. گاهی افراد بدهی بانکی یا وام مسکن‌شان را ذکر نمی‌کنند. در صورت کشف (که مثلاً در گزارش اعتبار بانکی یا گزارش مالی شرکت معلوم می‌شود) مشکل‌ساز می‌شود. پیشگیری: از ابتدا همه وام‌ها، بدهی کارت اعتباری، و تعهدات مالی را اعلام کنید.

  • استفاده از پول دیگران برای نمایش تمکن: مثلاً کسی حساب خالی خود را با قرض گرفتن پول از دوستان پر می‌کند تا چند ماه گردش نشان دهد. این کار بسیار خطرناک است؛ افسران باهوش‌اند و اگر ورودی حساب شما ناگهان مبلغ زیادی واریز شده و چند ماه بعد خارج شده، مشکوک می‌شوند. همچنین ممکن است از شما لیست تراکنش‌ها را بخواهند. پیشگیری: اگر واقعاً پول از کسی قرض گرفته‌اید، به عنوان هدیه یا وام بلاعوض با سند رسمی انتقال دهید و آن شخص هم منبع آن پول را بتواند نشان دهد. پنهانی این کار را نکنید.

  • بی‌نظمی در پرونده مالی: پرونده مالی ممکن است شامل ده‌ها سند باشد. اگر پراکنده و بدون توضیح ارائه شود، افسر را سردرگم می‌کند. پیشنهاد: همراه مدارک، یک کاور لتر یا جدول خلاصه بگذارید که مثلاً: “دارایی ۱: حساب بانک ملت شماره… به نام متقاضی – موجودی X تومان – منشاء: پس‌انداز درآمد ۱۰ سال (پیوست A: گردش حساب و فیش حقوقی)؛ دارایی ۲: اپارتمان به آدرس… ارزش Y تومان – منشاء خرید: ارث پدری (پیوست B: سند ملکی + انحصار وراثت)” و به همین ترتیب. این شفاف‌سازی تاثیر مثبتی دارد.

  • عدم انجام ارزیابی کارشناسی: برای املاکی که ذکر می‌کنید بهتر است گزارش کارشناسی رسمی ارزش آنها را هم ضمیمه کنید (به نرخ بازار فعلی). چرا که افسر قیمت درج‌شده در سند ممکن است خیلی قدیمی باشد. همچنین برای اقلامی مثل جواهرات یا اشیای قیمتی، حتماً فاکتور یا ارزیابی رسمی بیاورید؛ در غیر اینصورت معمولاً قبول نمی‌شوند.

با دقت در این مسائل، پرونده مالی شما که یکی از ستون‌های اصلی مهاجرت سرمایه‌گذاری است، قوی و بدون ایراد خواهد بود. متخصصین SmiletoCanada در آماده‌سازی این بخش از پرونده نیز شما را راهنمایی می‌کنند تا استانداردهای مورد انتظار اداره مهاجرت را برآورده سازید.

طراحی بیزنس‌پلن قانع‌کننده

بیزنس‌پلن (Business Plan) قلب تپنده پرونده مهاجرت سرمایه‌گذاری شماست. این سند نشان می‌دهد شما دقیقاً چه کسب‌وکاری را، چگونه و چرا در کانادا راه‌اندازی خواهید کرد و چه نتایجی از آن انتظار دارید. یک طرح تجاری قانع‌کننده باید هم افسر مهاجرت را متقاعد کند که کسب‌وکار پیشنهادی شما عملی، سودآور و مفید برای کانادا است، و هم به شما به‌عنوان نقشه راه در اجرای پروژه کمک نماید. اجزای کلیدی یک بیزنس‌پلن خوب عبارت‌اند از مدل درآمدی، تحلیل بازار، مزیت رقابتی، برنامه استخدام و رشد، و تحلیل ریسک. در ادامه هر یک را شرح می‌دهیم:

مدل درآمدی، حاشیه سود و نقطه سر به سر

  • تشریح مدل درآمدی: بگویید که کسب‌وکار شما چطور پول در می‌آورد. محصولات یا خدمات اصلی چیست؟ قیمت‌گذاری چگونه است؟ مثلاً اگر یک کافی‌شاپ است، منابع درآمد: فروش قهوه، دسر و غذا؛ آیا برنامه عضویت ماهانه یا کترینگ بیرون‌بر هم دارید؟ اگر یک شرکت فناوری است، درآمد آیا از فروش نرم‌افزار است یا تبلیغات یا حق اشتراک؟ مدل کسب‌وکارتان باید شفاف باشد و برای افسر قابل درک (و قابل باور).

  • برآورد هزینه‌ها و حاشیه سود: لیستی از هزینه‌های ثابت (اجاره، حقوق پرسنل اصلی، بیمه، مالیات ملک، استهلاک تجهیزات) و هزینه‌های متغیر (مواد اولیه، پورسانت فروش، حمل‌ونقل) ارائه دهید. سپس نشان دهید که قیمت فروش شما طوری تعیین شده که بعد از کسر هزینه‌ها، حاشیه سود مناسبی ایجاد می‌کند. برای مثال: “هزینه تمام‌شده هر وعده غذایی ۸ دلار است و به قیمت ۱۵ دلار فروش می‌رود، یعنی حاشیه سود ناخالص ~۴۷%. پس از کسر هزینه‌های جاری، سود خالص ۱۵٪ فروش برآورد می‌شود.”

  • نقطه سربه‌سر (Break-even point): مشخص کنید که در چه سطحی از فروش، درآمدهای شما برابر هزینه‌ها می‌شود و از آن نقطه به سوددهی می‌رسید. این خیلی مهم است زیرا نشان می‌دهد برنامه‌ریزی کرده‌اید چه زمانی کسب‌وکار روی پای خود خواهد ایستاد. مثلاً: “طبق محاسبات، با فروش ماهانه ۱۰ هزار دلار، به نقطه سر به سر می‌رسیم. انتظار داریم از ماه ششم به بعد به این سطح برسیم و پس از آن سودده باشیم.”

  • پیش‌بینی‌های مالی ۲-۳ ساله: معمولاً جداول مالی سالانه یا فصلی در طرح می‌گذارند که شامل درآمد پیش‌بینی‌شده، هزینه‌ها و سود خالص است برای چند سال اول. این پیش‌بینی‌ها باید واقع‌بینانه باشند. رشد نجومی یا سود خیلی بالا ممکن است غیرواقعی به‌نظر رسد و اعتماد را کم کند. بهتر است بدبینانه و خوشبینانه تحلیل شود ولی حالت میانه ارائه شود. اگر صنعت شما فصلی است، نوسان فصول را در نظر بگیرید.

در کل، افسر باید ببیند که متقاضی حساب کتاب کرده و می‌داند از کجا پول درخواهد آورد و چگونه مخارج را پوشش خواهد داد. یک مدل مالی منطقی، به منزله اطمینان از پایداری کسب‌وکار و بالتبع، منفعت آن برای اقتصاد کاناداست.

تحلیل بازار و مزیت رقابتی در استان مقصد

  • شناخت بازار هدف: توضیح دهید که مشتریان یا مراجعین اصلی شما چه کسانی هستند و چه نیازی دارند که شما برآورده می‌کنید. مثلاً “در شهر X حدود ۵۰ هزار نفر جمعیت وجود دارد که از این میان ۳۰٪ دانشجو هستند. کافی‌شاپ‌های فعلی عمدتاً در مرکز شهر متمرکزند و خوابگاه‌های حومه بی‌بهره‌اند. ما با ایجاد کافی‌شاپ نزدیک دانشگاه، نیاز این قشر را به محیط مطالعه و نوشیدنی تامین می‌کنیم.” چنین تحلیل‌هایی نشان می‌دهد شما خانه تکانی لازم را انجام داده‌اید.

  • بررسی رقبا: هیچ کسب‌وکاری در خلا وجود ندارد. باید بررسی کنید رقبای مستقیم و غیرمستقیم شما چه کسانی هستند، سهم بازارشان چیست، نقاط قوت و ضعفشان کدام است. و مهم‌تر اینکه چگونه می‌خواهید در برابر آنها رقابت کنید. اگر می‌خواهید چهارمین رستوران ایرانی در یک خیابان شوید، باید توجیه کنید که چرا بازار کشش دارد یا چه تفاوتی می‌آورید که مشتری‌ها را جذب شما کند. ابزارهایی مثل تحلیل SWOT (نقاط قوت، ضعف، فرصت، تهدید) برای مقایسه خود با رقبا مفید است.

  • مزیت رقابتی (Competitive Advantage): صریحاً بیان کنید چه چیزی کسب‌وکار شما را متمایز و موفق خواهد کرد. آیا فناوری یا روش جدیدی ارائه می‌دهید؟ قیمت بهتری؟ کیفیت بالاتر؟ موقعیت مکانی عالی؟ تجربه منحصربه‌فرد شما در آن صنعت؟ ارتباط با تامین‌کننده ارزان‌تر؟ مثلاً: “مزیت رقابتی ما این است که تنها نانوایی بدون گلوتن در شهر خواهیم بود، درحالی‌که روند تغذیه سالم رو به رشد است و رقیبی در این حوزه نیست.” یا “ما یک تیم خانوادگی باتجربه در هتلداری داریم، که امکان ارائه خدمات شخصی‌سازی‌شده‌تر و کاهش هزینه نیروی کار را می‌دهد.”

  • داده‌های پشتیبان: هر ادعایی در تحلیل بازار بهتر است با داده یا منبعی تائید شود. مثل آمارهای رسمی: جمعیت منطقه، متوسط درآمد مردم، نرخ رشد صنعت موردنظر در استان، آمار گردشگران سالانه اگر بیزنس توریستی است، و غیره. می‌توانید از منابع دولتی کانادا، گزارش‌های اتاق بازرگانی محلی، یا حتی مشاهدات مستقیم در سفر اکتشافی خود استفاده کنید (“در بازدیدم دیدم که دو فروشگاه موجود صف مشتری داشتند …”).

  • انتخاب استان و تطبیق با اقتصاد آن: شرح دهید چرا استان مقصد برای کسب‌وکار شما مناسب‌ترین است. مثلا اگر می‌روید آلبرتا برای خدمات نفتی، بگویید چون صنعت نفت آنجا گسترده است. یا اگر می‌روید نوا اسکوشیا برای بیزنس دریایی، به سنت دریانوردی و ماهیگیری آن اشاره کنید. استان‌ها دوست دارند ببینند متقاضی برای آمدن به استانشان دلیل محکمی دارد و فقط تصادفی انتخاب نکرده. این نشان‌دهنده احتمال ماندگاری شما در همان استان هم هست (که شرط ضمنی برنامه‌های PNP است).

برنامه استخدام و مسیر رشد ۱۲–۲۴ ماهه

  • برنامه استخدام (Hiring Plan): مشخص کنید در کسب‌وکار پیشنهادی چه نقش‌هایی لازم است و چه زمانی آنها را پر خواهید کرد. مثال: “در ماه سوم پس از راه‌اندازی، یک آشپز و دو پیشخدمت تمام‌وقت استخدام می‌کنیم. همچنین یک نیروی پاره‌وقت برای آخر هفته‌ها. آشپز باید حداقل ۵ سال تجربه آشپزی ایرانی داشته باشد (در منطقه فرد مناسب با آگهی قابل جذب است). حقوق سالانه آشپز را ۴۰ هزار دلار و هر پیشخدمت ۳۰ هزار دلار در نظر گرفته‌ایم.” چنین جزئیاتی نشان می‌دهد شما به مهم‌ترین دارایی یعنی نیروی انسانی اندیشیده‌اید. حتماً استخدام حداقل‌هایی که برنامه استان می‌خواهد را پوشش دهید (مثلاً اگر باید 1 شغل ایجاد کنید، در پلن ذکر باشد). حتی بهتر است بیش از حداقل اگر توان دارید برنامه کنید چون نشان می‌دهد قصد رشد دارید.

  • آموزش کارکنان: اگر کار تخصصی است، آیا برنامه‌ای برای آموزش یا انتقال دانش دارید؟ مثلا: “یک ماه اول را صرف آموزش استانداردهای خدمات به کارکنان جدید خواهیم کرد تا کیفیت یکنواخت تضمین شود.” این حس حرفه‌ای بودن می‌دهد.

  • تقسیم وظایف تیم مدیریتی: اگر شرکای دیگری (مثلاً همسر) در مدیریت کمک می‌کنند، نقششان را توضیح دهید. یا اگر قرار است مدیر بومی استخدام کنید (مثلاً چون خودتان در استراتژی متمرکزید و مدیریت روزانه را یک کانادایی می‌گذارید)، این را هم بگویید.

  • مسیر رشد ۱۲-۲۴ ماهه: از روز شروع تا دو سال آینده، نقاط عطف (Milestones) را ترسیم کنید. به عنوان نمونه:

    • ۳ ماه اول: تاسیس شرکت، اجاره مکان، دریافت مجوزهای لازم، دکوراسیون و تجهیز، افتتاح رسمی.

    • ۶ ماه اول: رسیدن به فروش ماهانه X دلار، اجرای کمپین بازاریابی محلی، انعقاد قرارداد با 3 مشتری عمده.

    • پایان سال اول: پایدارسازی درآمد ماهانه در سطح Y، افزودن یک محصول/سرویس جدید به مجموعه، بررسی امکان افتتاح شعبه دوم یا گسترش فروش آنلاین.

    • سال دوم: افزایش ۲۰٪ در درآمد نسبت به سال اول، استخدام ۲ نیروی جدید در بخش تولید، گسترش به بازار شهر همجوار، بهبود سود خالص با بهره‌وری بهتر.

    این مسیر رشد نشان می‌دهد شما اهداف دارید و صرفاً به گرفتن PR فکر نمی‌کنید بلکه برای توسعه کسب‌وکار برنامه دارید.

  • انعطاف‌پذیری: در عین برنامه‌ریزی دقیق، می‌توانید اشاره کنید که در صورت مواجهه با موانع، آماده بازنگری و تطبیق هستید. مثلا: “اگر تا ماه ششم به نقطه سربه‌سر نرسیم، بودجه بازاریابی را افزایش داده یا تخفیف‌های ویژه ارائه می‌کنیم تا مشتری بیشتری جذب کنیم.” این نشانگر مدیریت هوشمند است.

ریسک‌نگاری عملیاتی (بدون سناریوهای عددی)

هر کسب‌وکاری ریسک‌هایی دارد. مهم این است که شما چشم‌بسته وارد نشوید و قبلاً به خطرات فکر کرده باشید و راهکارهایی برای آنها داشته باشید. تحلیل ریسک حتی اگر با اعداد و سناریوی مالی دقیق نباشد، باید کیفی انجام شود:

  • ریسک‌های کلیدی شناسایی: چند ریسک عمده را نام ببرید. مثلاً:

    • ریسک کاهش تقاضا: اگر مشتری کمتر از حد انتظار باشد (مثلاً به خاطر رکود اقتصادی محلی یا ظهور رقیب جدید).

    • ریسک افزایش هزینه: مثلا بالا رفتن قیمت مواد اولیه یا اجاره محل.

    • ریسک مجوز و قوانین: مثلا اگر کسب‌وکار شما وابسته به اخذ مجوز دولتی است (مثل مجوز رستوران، لیسانس تولید غذا)، ممکن است تاخیر یا سختگیری وجود داشته باشد.

    • ریسک منابع انسانی: احتمال ترک کار کارکنان کلیدی یا عدم یافتن نیروی ماهر.

    • ریسک‌های بیرونی: پاندمی (مثل کووید)، بلایای طبیعی (در برخی مناطق)، تغییرات ناگهانی سیاست‌های تجاری.

  • استراتژی‌های کاهش (Mitigation): برای هر ریسک عمده، بنویسید چه کرده‌اید یا خواهید کرد که اثرش کم شود:

    • کاهش تقاضا: “با تنوع‌بخشی به خدمات و تبلیغات مداوم، وابستگی به یک نوع مشتری را کم می‌کنیم. همچنین بودجه اضطراری معادل ۳ ماه هزینه‌ها نگه می‌داریم تا دوره‌های فروش کم را تاب بیاوریم.”

    • افزایش هزینه: “در قراردادهای تامین مواد، بند ثبات قیمت شش‌ماهه می‌گذاریم. بعلاوه اگر هزینه‌ها ۱۰٪ بالا رفت، گزینه افزایش قیمت فروش ۵٪ در نظر گرفته شده.”

    • ریسک مجوز: “از ابتدا با یک مشاور حقوقی محلی برای اخذ تمام مجوزها همکاری می‌کنیم تا از مطابقت با قوانین اطمینان حاصل شود. همچنین یک بیمه مسئولیت مدنی می‌گیریم تا ریسک‌های احتمالی شکایات را پوشش دهد.”

    • نیروی انسانی: “برای پست‌های حیاتی، دو نفر را آموزش می‌دهیم تا اگر یکی نبود کار زمین نماند. محیط کاری خوبی ایجاد می‌کنیم تا وفاداری کارکنان بالا باشد. در کنار آن، یک لیست رزرو از متقاضیان کار داریم که در صورت نیاز سریعا استخدام کنیم.”

  • عدم ارائه ارقام دقیق (در این بخش): لازم نیست در قسمت ریسک، همه‌چیز را با عدد و رقم سناریوسازی کنید (برخلاف بخش مالی که اعداد مهم بود). اینجا بیشتر نگاه کیفی است؛ افسر نیاز دارد ببیند که آگاهید چه چیزهایی ممکن است غلط پیش برود و بی‌گدار به آب نزدید. از کلماتی مثل “اگر” و “درصورت” و “طرح جایگزین” استفاده کنید.

یک بیزنس‌پلن که این جنبه‌ها را پوشش دهد تصویری از یک کارآفرین حرفه‌ای و آماده را به نمایش می‌گذارد. فراموش نکنید که طرح شما نه تنها برای افسر، بلکه برای آینده خودتان هم سند ارزشمندی است. هر چه با تحقیق بیشتر بنویسید، احتمال موفقیت واقعی کسب‌وکارتان در کانادا بیشتر خواهد شد. تیم SmiletoCanada نیز می‌تواند در تهیه یا بازبینی بیزنس‌پلن استاندارد به شما کمک کند تا مطمئن شوید همه زوایا دیده شده‌اند.

خرید کسب‌وکار آماده یا راه‌اندازی از صفر؟

یکی از تصمیمات مهم برای مهاجران سرمایه‌گذار این است که آیا یک کسب‌وکار موجود در کانادا را بخرند یا یک بیزنس جدید را از پایه راه‌اندازی کنند. هر کدام مزایا و معایب خود را دارد. بسیاری از برنامه‌های استانی اجازه هر دو را می‌دهند (برخی حتی خرید بیزنس موجود را تشویق می‌کنند، چون حفظ اشتغال موجود نیز ارزشمند است). در این بخش، به جنبه‌های مختلف خرید کسب‌وکار آماده در برابر شروع از صفر می‌پردازیم، از جمله نکات Due Diligence، مقایسه خرید دارایی‌ها با سهام، و ریسک‌های پنهان.

Due Diligence مالی/حقوقی/عملیاتی

Due Diligence به معنای بررسی موشکافانه و همه‌جانبه یک کسب‌وکار قبل از خرید است. اگر قصد خرید یک بیزنس در کانادا را دارید (مثلاً یک رستوران فعال، یا یک مغازه، یا کارخانه)، حتماً این بررسی‌ها را انجام دهید:

  • بررسی مالی (Financial Due Diligence): حساب‌ها و سوابق مالی کسب‌وکار را حداقل برای ۲-۳ سال اخیر چک کنید. ترازنامه، صورت سود و زیان، اظهارنامه‌های مالیاتی، گزارش فروش ماهانه، لیست بدهی‌ها و مطالبات. بدین ترتیب متوجه می‌شوید درآمد واقعی چقدر است، حاشیه سود چقدر بوده، روند فروش صعودی یا نزولی است، بدهی معوق یا وام بانکی دارد یا نه. در این زمینه معمولاً استخدام یک حسابدار رسمی کانادایی بسیار مفید است تا اسناد را تحلیل کند و به شما تصویری شفاف بدهد.

  • بررسی حقوقی (Legal Due Diligence): قراردادهای اصلی کسب‌وکار را بازبینی کنید: اجاره‌نامه ملک، قراردادهای تامین‌کنندگان، قراردادهای استخدامی کارکنان کلیدی، مجوزهای قانونی و پروانه‌های لازم، هرگونه دعوی حقوقی جاری یا پتانسیلی (مثلاً شکایت مشتری یا جریمه‌های قبلی). همچنین ساختار حقوقی کسب‌وکار (شرکت ثبت‌شده، مشارکت و …) و مالکیت آن را بررسی کنید. ممکن است لازم باشد یک وکیل تجاری در کانادا استخدام کنید تا مطمئن شوید هیچ تعهد حقوقی پنهان یا مشکلات قانونی وجود ندارد.

  • بررسی عملیاتی (Operational Due Diligence): به جنبه‌های عملی کسب‌وکار نگاه کنید. مثلاً اگر یک کارگاه تولیدی است، وضعیت ماشین‌آلات و تجهیزات چگونه است (فرسوده یا جدید)؟ آیا رویه‌های استاندارد عملیاتی مدون دارد؟ تامین‌کنندگان اصلی چه کسانی‌اند و آیا حاضرند با مالک جدید ادامه دهند؟ روابط با مشتریان کلیدی چطور است (اگر مالک فعلی برود، مشتریان باقی می‌مانند؟). فرهنگ نیروی کار و ثبات کارکنان را هم درنظر بگیرید (ممکن است کسب‌وکار خوبی باشد ولی همه‌چیز وابسته به شخص مالک فعلی است).

  • ارزش‌گذاری (Valuation): در نهایت، بر اساس همه موارد بالا، تعیین کنید ارزش منصفانه آن کسب‌وکار چقدر است. فروشندگان معمولاً قیمت را بالا می‌گویند با فرض پتانسیل آینده؛ شما باید نگاه‌تان مبتنی بر واقعیت فعلی و کمی هم بدبینانه باشد. روش‌هایی مثل مقایسه P/E (نسبت قیمت به درآمد) برای مشاغل مشابه، یا ارزش دارایی‌های خالص منهای بدهی، یا ترکیبی، می‌تواند استفاده شود. اینجاست که کمک حرفه‌ای‌ها ارزش خود را نشان می‌دهد تا خدای نکرده بیش از ارزش، پول ندهید.

Asset Deal در برابر Share Deal و انتقال مجوزها/قراردادها

اگر تصمیم به خرید کسب‌وکار آماده گرفتید، دو روش کلی برای معامله وجود دارد:

  • Asset Deal (خرید دارایی‌ها): در این روش شما شرکت فعلی را نمی‌خرید، بلکه تک‌تک دارایی‌های آن (مثل موجودی کالا، تجهیزات، برند، قرارداد اجاره، لیست مشتریان، و …) را خریداری کرده و در شرکت جدیدی به نام خودتان می‌ریزید. یعنی یک شرکت جدید ثبت می‌کنید و دارایی‌ها را از شرکت قدیم به آن منتقل می‌کنید.

    • مزیت: مسئولیت‌ها و بدهی‌های قبلی شرکت گریبان شما را نمی‌گیرد، چون شما شرکت قبلی را نخریده‌اید. از نظر حقوقی تمیزتر است؛ هر بدهی یا مشکل حقوقی قبلی بر عهده فروشنده می‌ماند.

    • چالش: انتقال برخی مجوزها یا قراردادها نیاز به رضایت طرف سوم دارد. مثلاً قرارداد اجاره ملک: باید موجر موافقت کند که به شرکت جدید منتقل شود. مجوز فعالیت صادره به نام شرکت قدیم شاید انتقال‌پذیر نباشد و شما خودتان باید مجدد درخواست دهید. انتقال رابطه با تامین‌کنندگان و مشتریان هم نیاز به اطلاع‌رسانی دارد. باید مراقب باشید که حین این تغییر ساختار، کسب‌وکار افت نکند.

  • Share Deal (خرید سهام شرکت): در این حالت، شما سهام شرکت موجود را از مالک قبلی می‌خرید. در نتیجه مالکیت کل شرکت (با تمام دارایی‌ها، بدهی‌ها، قراردادها) به شما منتقل می‌شود.

    • مزیت: تمامی مجوزها، قراردادهای جاری، اعتبار تجاری، شماره تلفن و برند شرکت بدون تغییر ادامه می‌یابد چون شخصیت حقوقی همان است. مشتریان ممکن است اصلاً متوجه تغییر مالک نشوند. کمترین اخلال در عملیات ایجاد می‌شود.

    • چالش: شما تمام بدهی‌ها و مشکلات پنهان را نیز به ارث می‌برید مگر اینکه در قرارداد خرید شرط شده باشد فروشنده مسوول بدهی‌های قبلی است (و حتی در آن صورت اگر مشکل تازه رخ دهد باز شما درگیر می‌شوید). بنابراین ریسک حقوقی بالاتر است. حتماً باید با قراردادهای جامع Representations and Warranties از خود محافظت کنید (یعنی فروشنده تضمین دهد هیچ بدهی پنهانی نیست و اگر بود جبران کند).

    • همچنین ساختار سهامداری شرکت قبلی و مسائل مالیاتی انباشته‌اش مهم است. ممکن است شرکت قبلی زیان انباشته یا اعتبار مالیاتی داشته باشد که به درد شما بخورد یا برعکس بدهی مالیاتی داشته باشد که برایتان دردسر شود.

در انتخاب بین Asset vs Share deal، معمولاً برای کسب‌وکارهای کوچک Asset Deal توصیه می‌شود تا خریدار خود شرکت جدیدش را داشته باشد بدون تاریخچه منفی احتمالی. برای کسب‌وکارهای بزرگ که فرآیندهای جاافتاده دارند، Share deal هم رایج است ولی با قراردادهای محکم.

در هر صورت، مشاوره حقوقی حین قرارداد خرید ضروری است. همچنین در قرارداد قید کنید که فروشنده همکاری لازم را برای انتقال تمام مجوزها و قراردادها به شما خواهد داشت (یا مثلاً تا چند ماه به‌عنوان مشاور باقی می‌ماند برای معرفی شما به مشتریان و غیره). این کمک می‌کند دوره گذار smoother باشد.

ریسک‌های پنهان و چک‌لیست پرسش‌های پیش از معامله

هنگام بررسی یک کسب‌وکار برای خرید، مراقب این ریسک‌های پنهان باشید و سوالات زیر را بپرسید:

  • حساب‌سازی یا اغراق در فروش: آیا فروشنده برای جذاب نشان دادن کسب‌وکار، فروش و سود را بیش از واقع نشان داده؟ (بررسی دقیق فاکتورها و حساب بانکی روزانه کمک می‌کند صحت ارقام ادعا شده تایید شود).

  • وابستگی شدید به فرد یا مشتری خاص: اگر کسب‌وکار تماماً حول شخصیت مالک فعلی می‌چرخد (مثلاً همه مشتریان به خاطر او می‌آیند)، بعد از تغییر مالک ممکن است ریزش کنند. یا اگر ۷۰٪ درآمد از یک مشتری بزرگ است، اگر آن مشتری قرارداد را لغو کند کسب‌وکار فرو می‌پاشد. بپرسید: “بزرگ‌ترین مشتریان چه کسانی‌اند و چه درصدی از درآمد را دارند؟ رابطه‌شان چطور است؟”

  • نیاز به سرمایه‌گذاری اضافی: آیا تجهیزات نیاز به ارتقاء یا تعمیر اساسی دارند که هزینه مضاعفی روی دست شما می‌گذارد؟ موجودی کالا آیا کهنه یا فاسدشدنی نیست و باید دور ریخته شود؟ بپرسید: “آیا در ۱-۲ سال آینده هزینه سرمایه‌ای عمده‌ای لازم است (مثل تعویض ماشین‌آلات، بازسازی مکان)؟”

  • مسائل کارکنان: آیا کارکنان کلیدی ممکن است با تغییر مالک بروند؟ (می‌شود با آنها صحبت کرد یا حتی قرارداد retention بست که بمانند). آیا کارکنان اتحادیه‌ای هستند یا اختلاف کاری دارند؟ میزان حقوق و مزایا را تطبیق دهید با استاندارد؛ اگر کمتر می‌دهند، شاید بعداً مجبور شوید افزایش دهید که هزینه‌هایتان بالا می‌رود.

  • رقبای جدید در راه: آیا کسی قصد باز کردن کسب‌وکار مشابه نزدیکی دارد؟ (تابلو، تبلیغ، یا از اتاق بازرگانی جویا شوید). چون شاید فروشنده خبر دارد رقیب قدرتمندی می‌آید و قبل از افت ارزش می‌خواهد بفروشد.

  • دلایل فروش: چرا فروشنده می‌خواهد بفروشد؟ فقط بازنشستگی و مهاجرت خودش است یا مشکل خاصی وجود دارد؟ اگر فقط کمبود سرمایه برای رشد است، آیا حاضرند مدتی به‌عنوان شریک جزئی بمانند؟ اگر محض رهایی سریع است باید شک کرد. حتماً این سوال را رک بپرسید و دنبال صداقت در پاسخ باشید.

  • بدهی‌های معوق: غیر از بانک و مالیات، بدهی به تامین‌کنندگان، اجاره عقب‌افتاده، یا تعهد خدمات پیش‌فروش شده چطور؟ مثلاً یک سالن ورزشی که شما می‌خرید ولی به ده‌ها عضو حق اشتراک یکساله پیش‌فروش شده و آنها هنوز چند ماه مانده از خدماتشان؛ شما ملزمید ارائه کنید بدون دریافت پول جدید. این‌ها را درصورت وجود باید در قیمت معامله لحاظ کنید (کسر شود).

  • مالکیت معنوی و برند: برند تجاری ثبت‌شده است؟ دامنه وب‌سایت و صفحات اجتماعی انتقال می‌یابد؟ هرگونه اختراع یا کپی‌رایت دارد باید حقوقش منتقل شود. حتی شماره تلفن کسب‌وکار.

  • شرایط صنعت: روند کلی صنعت مثبت است یا رو به افول؟ مثلا خرید یک فروشگاه DVD در زمان استریم آنلاین، آینده ندارد هرچند الان درآمد دارد. پس نگاهی به big picture داشته باشید.

چک‌لیست پرسش‌های قبل معامله:

  • درآمد/هزینه/سود ماهانه/سالیانه چقدر است و آیا اسنادش موجود است؟

  • بزرگترین مشتریان/قراردادها چه کسانی‌اند؟ (آیا می‌توانم با چند مشتری یا تامین‌کننده صحبت کنم؟)

  • ترکیب کارکنان و مدت کارشان؟ چه کسی کلیدی است؟

  • وضعیت اجاره ملک: چند سال مانده؟ اجاره بعدی احتمال افزایش شدید دارد؟

  • آیا مجوزهای کسب‌وکار به‌روز است؟ (بهداشت، ایمنی، شهری)

  • آیا قبلاً جریمه یا تخلفی رخ داده؟ (بهداشت، مالیات، غیره)

  • ریسک‌ها و مشکلات فعلی از نظر خود فروشنده چیست؟ (تست کنید میزان صداقت)

  • حاضر است مدتی مشاوره پس از فروش بدهد؟ (اگر نه، شاید چیزی پنهان می‌کند که نمی‌خواهد درگیر بماند)

  • روند صنعت در منطقه چگونه است؟ (خودتان هم تحقیق کنید)

  • دقیقاً چه اقلامی در فروش گنجانده شده؟ (لیست موجودی، تجهیزات، حقوق مالکیت معنوی، قراردادهای جاری)

  • ساختار معامله: آیا او شرایط پرداخت اقساطی یا باقی‌ماندن به عنوان مشاور را قبول می‌کند؟ (اگر بلی، یعنی اعتماد دارد بیزنس پس از او هم موفق می‌ماند؛ اگر نه، علامت سوال است)

در نهایت، تصمیم خرید یا شروع تازه باید با درنظرگیری همه اطلاعات اتخاذ شود. خرید بیزنس موجود ریسک‌های خاص خود را دارد ولی اگر Due Diligence کامل انجام دهید، می‌تواند راه سریعتری به سودآوری باشد چون از روز اول درآمد دارید. شروع جدید آزادی عمل و تمیزی دارد ولی زمان می‌خواهد جا بیفتد. بسته به روحیه و شرایطتان (و نیز فرصت‌های موجود در بازار کانادا)، می‌توانید بهترین مسیر را انتخاب کنید. ما در SmiletoCanada می‌توانیم در پیدا کردن کسب‌وکارهای مناسب برای خرید و بررسی آنها نیز به شما مشاوره دهیم تا در خاک جدید، گامی مطمئن بردارید.

مسائل حقوقی، مالیاتی و ساختار شرکتی

راه‌اندازی و اداره یک کسب‌وکار در کانادا مستلزم آشنایی با چارچوب‌های حقوقی، مالیاتی و الزامات شرکتی این کشور است. به‌عنوان یک کارآفرین تازه‌وارد، باید بدانید چگونه شرکت خود را به‌درستی ثبت کنید، چه مالیات‌هایی بر شما تحمیل می‌شود و چه مقرراتی را در زمینه قراردادها، بیمه و نیروی کار باید رعایت نمایید. در این بخش، نگاهی داریم به این جنبه‌های مهم:

ثبت شرکت فدرال/استانی و مسئولیت‌ها

  • انواع ثبت شرکت: در کانادا می‌توانید شرکت خود را به صورت فدرال یا استانی ثبت کنید.

    • ثبت فدرال: شرکت شما یک شخصیت حقوقی است که در سطح سراسر کانادا رسمیت دارد (Canada Business Corporations Act – CBCA). مزیت این کار، حق استفاده از نام تجاری در تمام استان‌ها است و اعتبار ملی دارد. اما حتی با ثبت فدرال، اگر در یک استان خاص فعالیت می‌کنید، باید به‌صورت اکسترا-پرووینشال در آن استان هم ثبت کنید (یعنی اعلان کنید که شرکت فدرال‌تان در آن استان فعالیت خواهد داشت).

    • ثبت استانی: شرکت را مستقیماً تحت قوانین شرکتی همان استان (مثلاً BC Business Corporations Act یا Ontario Business Corporations Act) ثبت می‌کنید. این روند معمولاً برای کسی که قرار است عمدتاً در یک استان کار کند کافیست. اگر بعدها خواستید به استان دیگری گسترش یابید، می‌توانید در آن استان هم به عنوان شرکت خارج از استان ثبت شوید.

  • شکل حقوقی: متداول‌ترین برای مهاجران، ثبت شرکت به صورت Corporation است (معادل سهامی خاص/مسئولیت محدود). همچنین ساختارهایی مثل شراکت (Partnership) یا مالکیت انحصاری (Sole Proprietorship) هستند. اما از آنجا که برنامه‌های مهاجرتی بر شرکت‌داری تاکید دارند و به دلیل مسئولیت محدود و مزایای مالیاتی، عموماً Corporation توصیه می‌شود.

  • مسئولیت‌ها و الزامات شرکتی: پس از ثبت شرکت:

    • باید یک آدرس ثبت‌شده (Registered Office) در کانادا داشته باشید و یک مدیر مقیم کانادا (در برخی استان‌ها شرط است یک مدیر مقیم کانادا باشد، در برخی مثل BC نیست. فدرال هم حداقل 25% مدیران باید مقیم کانادا باشند، مگر ملیت شما از معافیت برخوردار باشد).

    • هر سال باید گزارش سالانه (Annual Return) به مرجع ثبت شرکت‌ها ارائه دهید و تغییرات شرکت (مثل تغییر مدیران، آدرس، سهامداران عمده) را ثبت کنید.

    • نگه‌داری سوابق شرکت: باید صورتجلسات هیئت مدیره و سهامداران، دفاتر سهام، دفاتر حسابداری را مرتب و آماده داشته باشید. اگر افسر مهاجرت در زمان بررسی نامینیشن بخواهد ببیند که شرکتتان واقعاً فعالیت دارد، یکی از شواهد می‌تواند این سوابق باشد.

    • انطباق با قوانین خاص صنعت: اگر در صنعت تنظیم‌شده‌ای هستید (مثلاً خدمات مالی، بیمه، حمل‌ونقل، بهداشت)، ممکن است نیاز به مجوزهای ویژه یا رعایت استانداردهای خاص داشته باشید.

  • مسئولیت شخصی vs شرکتی: در کانادا شرکت شخصیت مستقلی دارد و دیون و تعهدات آن بر عهده شرکت است، نه شما (مگر موارد استثنایی مثل تقلب یا تضمین شخصی و …). این برای شما لایه محافظی ایجاد می‌کند. اما به عنوان مدیر شرکت، هنوز مسئولیت‌های قانونی دارید؛ از جمله باید شرکت را تابع قوانین کنید، مالیات‌ها را بپردازید، وگرنه ممکن است مقامات شما را شخصاً مسئول بدانند (مثلاً عدم پرداخت مالیات حقوق کارمندان می‌تواند مسئولیت شخصی مدیر ایجاد کند).

مالیات‌ها و اثر آن‌ها بر ROI

سیستم مالیاتی کانادا ممکن است در نگاه اول پیچیده به نظر برسد، اما نکات کلیدی آن برای کسب‌وکار شما این‌هاست:

  • مالیات بر درآمد شرکت (Corporate Income Tax): شرکت‌های خصوصی کانادایی نرخ مالیات تقریبی ۱۵٪ فدرال + یک نرخ استانی (که بسته به استان ~۱۰٪ است) بر سود خالص اعمال می‌شود. البته برای کسب‌وکارهای کوچک (فعال در کانادا و مستقل)، یک بخش از درآمد تا سقف ~۵۰۰ هزار دلار نرخ کاهش‌یافته دارد (Small Business Deduction). مثلاً در انتاریو مالیات موثر برای کسب‌وکار کوچک ~۱۲٫۲٪ و در BC ~۹٪ است. این امتیاز بزرگیست. بنابراین حتماً با حسابدار مبحث SBD را بررسی کنید که شرکت‌تان واجد شرایط باشد.

  • مالیات بر درآمد شخصی: اگر از شرکت به خودتان حقوق یا سود سهام بدهید، آن درآمد برای شما شخصاً مشمول مالیات تصاعدی خواهد بود (درآمد بالاتر، نرخ بالاتر تا ~۵۰٪ در رده‌های بالا). اما ساختاردهی می‌تواند کمک کند: مثلاً دریافت بخشی درآمد به شکل سود سهام که نرخ موثر کمتری دارد، یا استفاده از حقوق برای ایجاد سهم بازنشستگی (RRSP).

  • GST/HST (مالیات بر فروش): بیشتر کالاها و خدمات مشمول ۵٪ مالیات فدرال (GST) + مالیات فروش استانی (PST) هستند. برخی استان‌ها GST و PST را یکجا به نام HST اخذ می‌کنند (مثلاً ۱۳٪ در انتاریو، ۱۵٪ در آتلانتیک). در عمل، شما روی فاکتور مشتری GST/HST اضافه می‌کنید و متقابلاً هر GST/HST که روی خریدهای تجاری‌تان پرداخت کرده‌اید قابل مطالبه است. نتیجه اینکه GST تاثیر زیادی بر هزینه نهایی شما ندارد ولی باید از نظر نقدینگی مدیریت کنید و فایل‌های سه‌ماهه یا ماهانه اظهار کنید. مراقب باشید حتماً ثبت‌نام GST/HST کنید (اگر فروش‌تان سالانه >۳۰هزار دلار خواهد بود، الزامیست) و به موقع این مالیات را به دولت بدهید، وگرنه جریمه می‌شوید.

  • مالیات حقوق (Payroll Taxes): اگر کارمند دارید، هنگام پرداخت حقوق شما موظفید مالیات بر درآمد، حق بیمه اشتغال (EI) و حق بیمه بازنشستگی (CPP) را از حقوق آنها کسر و به دولت تحویل کنید، به علاوه سهم کارفرما در EI و CPP را هم بپردازید. این هزینه‌ها را در بودجه حقوق لحاظ کنید (~۷٪ اضافه بر حقوق در نظر بگیرید برای سهم کارفرما).

  • مالیات بر دارایی و کسب (Property & Business Tax): اگر ملکی خریدید، مالیات سالانه ملک به شهرداری می‌دهید. اگر هم اجاره‌اید، معمولاً اجاره شامل آن می‌شود. بعضی شهرها مالیات مخصوص کسب‌وکار هم دارند (Business Improvement fees).

  • اثر مالیات بر ROI: نرخ‌های مالیاتی در کانادا معقول است ولی باید از ابتدا در محاسبات سودآوری منظور شوند. برای مثال اگر فکر می‌کنید ۱۰۰ هزار دلار سود قبل مالیات دارید، بعد از مالیات شاید ~۸۵ هزار باقی بماند (اگر شرکت کوچک واجد شرایط باشد). پس ROI واقعی شما (بازده سرمایه) کمی کمتر از محاسبات خام خواهد بود. خبر خوب این است که سیستم کانادا پایدار و قابل پیش‌بینی است؛ با کمک یک حسابدار می‌توانید طوری برنامه‌ریزی کنید که بهینه مالیاتی عمل کنید (مثلاً برخی هزینه‌ها را قانونی از سود کسر کنید مثل استهلاک، بخشی از هزینه خودرو یا منزل اگر دفتر خانگی دارید و …).

  • زیان و اعتبار مالیاتی: اگر سال اول زیان دادید، می‌توانید به سال‌های بعد منتقل کنید یا حتی به سال قبل بَک کنید برای پس‌گرفتن مالیات پرداختی قبلی. یا مثلا در تحقیق و توسعه هزینه کردید، اعتبار مالیاتی تحقیق (SR&ED) ممکن است بگیرید. این‌ها می‌توانند ROI بلندمدت را بهتر کنند.

  • توزیع سود: از دید سرمایه‌گذار مهاجر، مالیات تعیین می‌کند بهترین راه گرفتن پول از کسب‌وکار چیست. شاید ترجیح دهید سود را در شرکت باقی بگذارید برای رشد (چون نرخ شرکت کمتر از نرخ شخصی بالا است). یا شاید بعد از PR گرفتن شرکت را بفروشید که آنگاه معافیت مالیاتی Lifetime Capital Gains Exemption (حدود $900k) برای فروش سهام کسب‌وکار کوچک ممکن است شامل حالتان شود و این سود معاف باشد. این جزئیات را در استراتژی خروج و مالی شخصی حتماً با مشاور مالیاتی کانادایی هماهنگ کنید.

Compliance: قراردادها، بیمه, H&S و حقوق کار

رعایت مقررات (Compliance) در حوزه‌های مختلف بسیار مهم است تا کسب‌وکار شما دچار جرائم یا توقف نشود:

  • قراردادها: در کانادا ارزش زیادی به مکتوب بودن و شفافیت قراردادها می‌دهند. حتماً با تامین‌کنندگان، مشتریان عمده (اگر قرارداد مستمر است)، موجر ملک، و هر طرف ذی‌نفع دیگر قرارداد کتبی منعقد کنید. این قراردادها باید مطابق قوانین استان نوشته شوند. اگر خودتان مسلط نیستید، از وکلای محلی الگوهای استاندارد را بگیرید. مثلا قرارداد استخدام، قرارداد عدم افشا (NDA) با کارمندان و شرکا، قرارداد فروش با توزیع‌کنندگان و … . رعایت شروط قراردادی نیز بخشی از compliance است (نقض نکنید تا گرفتار شکایت نشوید).

  • بیمه‌ها: چند نوع بیمه هست که احتمالاً باید تهیه کنید:

    • بیمه مسئولیت عمومی (General Liability): پوشش خسارات جانی/مالی به مشتریان یا عموم ناشی از فعالیت کسب‌وکار شما. مثلا لغزیدن مشتری در فروشگاه.

    • بیمه اموال (Property Insurance): برای موجودی انبار، ساختمان، تجهیزات در برابر آتش‌سوزی، سرقت، سیل و …

    • بیمه وقفه کسب‌وکار: جبران درآمد از دست‌رفته در صورت تعطیلی کسب‌وکار به دلیل حادثه.

    • بیمه خودرو تجاری: اگر وسیله نقلیه در کار استفاده می‌شود.

    • بیمه اشتباهات و قصور (Professional Liability): اگر کار مشاوره‌ای یا حرفه‌ای می‌کنید (مثلاً خدمات مالی، درمانی).

    • بیمه کارکنان (Workers Compensation): در تمام استان‌ها سیستم بیمه حوادث کارگری اجباری است. باید شرکت را در سازمان WCB یا WSIB ثبت کنید و حق بیمه بر اساس حقوق و سطح ریسک کار بپردازید. این به کارگر مصدوم غرامت می‌دهد و در عوض از دعوی او علیه شما جلوگیری می‌کند.

  • بهداشت و ایمنی (H&S): قوانین سختگیرانه‌ای در محیط کار باید رعایت شود:

    • ایمنی کارگاهی: اگر تولید یا ساخت‌وساز دارید، استانداردهای OSHA (در امریکا) معادلش در کانادا و استان‌ها هست که باید وسایل حفاظت فردی، آموزش کارکنان، گزارش حوادث و … را رعایت کنید.

    • بهداشت محیط کار: در مشاغل غذایی، مقررات بهداشتی دقیق برای نگهداری مواد غذایی، دمای سردخانه، نظافت و کنترل آفات و … وجود دارد که بازرسی دوره‌ای می‌شود.

    • استانداردهای آتش‌نشانی: مثلاً نصب خاموش‌کننده، خروج اضطراری، ظرفیت نفر مجاز در مکان‌های عمومی، که شهرداری و آتش‌نشانی نظارت می‌کنند.

    • عدم رعایت H&S می‌تواند هم جریمه سنگین داشته باشد هم حتی تعطیلی موقت کار یا مسئولیت کیفری در صورت حادثه جدی.

  • حقوق کار (Employment Standards): در استخدام کارکنان باید قوانین کار استان مربوطه را دقیق رعایت کنید:

    • حداقل دستمزد ساعتی (هر استان دارد و هر سال تغییر می‌کند).

    • پرداخت اضافه‌کار: معمولاً بیش از ۸ ساعت در روز یا ۴۰ ساعت در هفته، باید 1.5 برابر دستمزد پرداخت کنید مگر پست‌های معاف.

    • مرخصی‌ها: مرخصی استعلاجی، زایمان/پدری، مرخصی سالانه با حقوق (مثلا ۲ هفته پس از یک سال کار) طبق قانون باید داده شود.

    • اخراج و قطع همکاری: برای خاتمه قرارداد کارکنان باید اخطار قبلی بدهید یا معادل حقوق آن دوره را بپردازید (مثلاً یک هفته اخطار اگر <۱سال کار کرده). اخراج ناعادلانه یا تبعیض‌آمیز شدیداً منع شده و می‌تواند به شکایت در دادگاه کار منجر شود.

    • ساعات کار و استراحت: حداکثر ساعات، الزام استراحت بین شیفت‌ها و یک روز تعطیل در هفته و… قانونمند است.

    • محیط بدون تبعیض و آزار: شما به‌عنوان کارفرما مسوول ایجاد محیط کاری عاری از آزار جنسی، تبعیض نژادی/جنسیتی و… هستید. اگر شکایتی شود و ثابت شود در محیط شما تبعیض یا آزار بوده و رسیدگی نکردید، عواقب قانونی دارد.

    • سوابق کارمندان: قرارداد استخدام کتبی داشته باشید، سوابق ساعات کار و حقوق پرداختی را حفظ کنید (ممکن است بازرس کار برای اطمینان از پرداخت حداقل دستمزد بررسی کند).

رعایت تمام این‌ها شاید ابتدا دلهره‌آور باشد ولی با کمک مشاوران و آگاهی، قابل انجام است. ضمن اینکه این قوانین برای حفظ عدالت و ایمنی همگان است و اجرای آنها به نفع جامعه و در درازمدت به نفع شهرت و ثبات کسب‌وکار شماست.

خلاصه این که، “مهاجرت از طریق سرمایه‌گذاری” فقط گذاشتن پول نیست، بلکه پذیرش مسئولیت یک شهروند تجاری در کانادا است. با انجام درست تعهدات حقوقی، مالیاتی و اجتماعی کسب‌وکار، شما نه تنها اقامت موفق می‌گیرید بلکه پایه‌های یک بیزنس موفق و محترم را در کشور جدید بنا می‌کنید. مشاوران مجرب SmiletoCanada نیز در تمامی این مراحل کنار شما خواهند بود تا از ابتدا بر مدار صحیح حرکت کنید.

زمان‌بندی و مدیریت ریسک پرونده

فرآیند مهاجرت سرمایه‌گذاری، همان‌طور که دیدیم، پیچیده و زمان‌بر است. در طول این مسیر، گلوگاه‌ها و ریسک‌هایی وجود دارند که باید شناسایی و مدیریت شوند. همچنین شرایط می‌تواند تغییر کند (مثلاً قوانین جدید) و متقاضی باید آماده برنامه‌های جایگزین (Plan B) باشد. در این بخش، درباره مدیریت زمان‌بندی پرونده، کاهش ریسک‌ها، و حفظ وضعیت تا اخذ اقامت دائم بحث می‌کنیم.

گلوگاه‌های رایج و راهکارهای کاهش ریسک

گلوگاه یا نقاط بحرانی در پرونده‌های سرمایه‌گذاری، جاهایی هستند که بیشتر تأخیر یا مشکل رخ می‌دهد. رایج‌ترین‌ها:

  • مرحله EOI و انتظار دعوت: ممکن است ماه‌ها بگذرد و از استان دعوت‌نامه (ITA) نیاید، به‌خصوص اگر امتیازتان در مرز باشد. این بلاتکلیفی می‌تواند آزاردهنده باشد و برنامه زندگی‌تان را معلق کند. راهکار: در حد توان امتیاز را بهبود دهید (مثلاً نمره زبان بالاتر، یا اصلاح طرح برای امتیاز بیشتر در بخش کسب‌وکار). همچنین ثبت EOI در چند استان (تا جایی که امکان‌پذیر است) می‌تواند شانس را بیشتر کند؛ البته هر استان هزینه خود را دارد و باید شرایطش را داشته باشید. به‌روز نگه داشتن پروفایل و اعلام هر بهبود (مثلاً دارایی بیشتر، سفر اکتشافی انجام شده) نیز مفید است.

  • گردآوری مدارک مالی: همان‌طور که مفصل گفتیم، تهیه گزارش دارایی خالص و مدارک منشاء وجوه ممکن است طولانی شود، به‌خصوص اگر کسب‌وکارهای پیچیده یا املاک متعدد دارید. هر نقصی هم باعث رفت‌وبرگشت پرونده می‌شود. راهکار: از همان روز اول که تصمیم جدی می‌گیرید، شروع به جمع‌آوری و مرتب‌سازی مدارک مالی کنید. اگر نیاز به حسابرسی هست، انجام دهید. با یک مشاور مالی در کشورتان کار کنید تا همه حساب‌ها و اسناد آماده باشند.

  • دریافت ورک‌پرمیت (صدور ویزای کار): پس از تایید استان، درخواست ورک‌پرمیت باید به سفارت کانادا یا IRCC ارسال شود. این مرحله شامل انگشت‌نگاری، مدیکال و بررسی امنیتی است. گاهی در این مرحله تأخیر پیش می‌آید یا افسر ویزا سوالات اضافه می‌پرسد. راهکار: مدارک را کامل و واضح ارائه دهید (نامه استانی بزرگترین وزنه است، اما همچنان آفیسر ویزا بررسی عمومی می‌کند). هر سابقه سفر یا نظامی یا سابقه کیفری دارید، پیشاپیش شفاف بیان و مدارک عدم سوءپیشینه همه کشورها را آماده کنید. اگر خانواده همراه دارید، مطمئن شوید برای همه فرم‌ها درست پر شده.

  • راه‌اندازی کسب‌وکار پس از ورود: این می‌تواند گلوگاهی عملیاتی باشد. اگر در اجرا تأخیر کنید (مثلا به جای 2 ماه، 8 ماه طول بکشد تا کار را شروع کنید)، زمان ارزشمند را از دست می‌دهید و استان شاید مشکوک شود. راهکار: قبل از ورود، تا حد امکان مقدمات را آماده کنید: تماس با دلال ملک تجاری، آماده داشتن پیش‌نویس قراردادها، حتی شاید خرید آنلاین برخی تجهیزات. پس از ورود، اولویت را به راه‌اندازی بدهید و مسائل دیگر (مانند تفریح یا خانه خریدن) را بعدتر انجام دهید. یک چک‌لیست عملیاتی برای 3 ماه اول داشته باشید و طبق آن جلو بروید.

  • عملکرد ضعیف در سال اول: اگر فروش مطابق پیش‌بینی پیش نرود یا نیروی کار پیدا نکنید، ممکن است به شرط نامینیشن نرسید. راهکار: همانطور که در برنامه کسب‌وکار هم نوشتید، انعطاف داشته باشید. مثلاً اگر یک خط محصول نمی‌گیرد، زود pivot کنید به چیزی که بازار می‌خواهد. یا اگر جذب مشتری دشوار است، بودجه تبلیغاتی را افزایش دهید. در ارتباط نزدیک با نماینده استان باشید؛ بعضاً آنها راهنمایی هم می‌کنند که چه کنید بهتر است (آنها هم دوست دارند شما موفق شوید چون منافع استان است).

  • مصاحبه‌های نظارتی: ممکن است افسران استان یا IRCC در خلال کار یا قبل از نامینیشن مصاحبه/بازدیدی داشته باشند. اگر آماده پاسخ نباشید یا تصویر نامطمئنی بدهید، خطرناک است. راهکار: همیشه مدارک را مرتب داشته باشید، از بیزنس خود کاملاً سردربیاورید (حتی اگر مشاور مالی/حقوقی دارید، خودتان اشراف داشته باشید) و صادق باشید اما نقاط قوت را برجسته کنید.

  • پروسه فدرال نهایی: پس از نامینیشن، انتظار برای PR هم یک گلوگاه زمانیست (۱-۱.۵ سال). طی این زمان، ممکن است ورک‌پرمیت اولیه‌تان رو به انقضا برود. راهکار: اگر ۴ ماه مانده به انقضا و PR هنوز نیامده، برای تمدید ورک‌پرمیت یا Bridge Open Work Permit اقدام کنید (با نامه نامینیشن ممکن است واجد باشید). نگذارید وضعیت اقامت شما منقضی شود.

Plan B در تغییرات مقرراتی و حفظ وضعیت تا PR

شرایط مهاجرت ممکن است تغییر کند و داشتن یک Plan B از قبل، به شما آرامش خاطر می‌دهد:

  • تغییر قوانین مهاجرتی: همان‌طور که دیدیم، مثلاً انتاریو ناگهان برنامه را بست. یا ممکن است امتیاز لازم بالا برود. اگر برنامه‌ای که هدف گرفته‌اید ریسک توقف یا تغییر دارد، حتماً جایگزین در نظر بگیرید. مثلاً اگر فقط انتاریو مد نظر بود، شاید BC یا حتی SUV را در نظر داشته باشید. یا اگر پایلوت موقت است و رو به اتمام، یا ظرفیت سال دارد که ممکن است پر شود، یک استان دیگر در چنته داشته باشید.

  • Plan B جغرافیایی: فرض کنیم شما قصد داشتید در استان X بمانید اما به هر دلیل (مثل مشکل کسب‌وکار یا عدم تمدید برنامه) آنجا به نتیجه نرسیدید. آیا مایل و قادر هستید به استان دیگری بروید؟ از قبل فکرش را بکنید و پیش‌نیازهای آن را فراهم کنید. برخی موکلین ما بعد از توقف انتاریو، به آلبرتا یا BC تغییر مسیر دادند و موفق شدند. این البته هزینه اضافی و کار دوباره دارد ولی بهتر از بن‌بست است.

  • حفظ وضعیت قانونی (maintaining status): اگر PR شما طول می‌کشد، باید اقامت موقتتان را تمدید کنید:

    • ورک‌پرمیت اولیه معمولاً قابل تمدید است مشروط به اینکه استان پشتیبانی کند (مثلاً BC نامه حمایت برای تمدید می‌دهد اگر پیشرفت دیده شود). حتماً قبل از انقضای WP (مثلاً 3-4 ماه قبل) با استان نامه بگیرید و درخواست تمدید دهید.

    • اگر خدای نکرده کسب‌وکار نتوانست ادامه یابد و WP هم در حال انقضاست، یکی از پلان Bها این است که تبدیل به وضعیت ویزیتوری شوید تا مدتی بیشتر در کانادا بمانید (هرچند حق کار نخواهید داشت). این حداقل اجازه می‌دهد در خاک کانادا دنبال راه‌حل یا برنامه جدید باشید.

    • در مواقع خاص، ممکن است همسر شما Open Work Permit داشته باشد و بتواند از طریق کارفرما اسپانسر LMIA بگیرد برای خود یا شما؛ یا فرزندتان به ۱۸ سال رسید به کالج برود و شما با ویزیتوری بمانید. اینها فرعیات است ولی در بحران‌ها به کار می‌آید.

  • بیمه سلامتی و خدمات: وقتی بین وضعیت‌ها هستید، حتماً بیمه خدمات درمانی استان را حفظ کنید یا اگر لازم شود با تمدید ویزیتوری از دست می‌دهید، بیمه خصوصی بگیرید که بی‌پوشش نمانید. استرس‌های مهاجرتی با بیمار شدن بدتر می‌شود و هزینه‌های درمان بدون بیمه خیلی زیاد است.

  • Plan B شخصی: از بعد مالی، همیشه مقداری بودجه احتیاط کنار بگذارید چون ممکن است برنامه ۶ ماهه تبدیل به ۲ ساله شود و هزینه زندگی/کسب‌وکار ادامه یابد. یا شاید نیاز شود برای Plan B که گفتیم، مثلاً SUV را شروع کنید و هزینه انکوباتور بدهید. پس financial cushion داشته باشید.

  • در ارتباط بودن با مشاور: تغییرات مقرراتی معمولاً از طریق اخبار یا بولتن‌های دولتی اعلان می‌شود. مشاوران مهاجرت خوب، همیشه این تغییرات را رصد می‌کنند. به محض شنیدن چیزی که بر پرونده شما اثر دارد، با شما در میان می‌گذارند و راهکار جدید پیشنهاد می‌دهند. پس انتخاب مشاور باتجربه و پیگیر مثل SmiletoCanada می‌تواند به داشتن Plan B به‌موقع کمک کند.

تمدید ورک‌پرمیت، آپدیت‌های پرونده و مدیریت انتظارات

  • تمدید Work Permit: همانطور که اشاره شد، در بیشتر موارد اگر به دلایل خارج از اختیار شما PR طول کشیده یا پروژه در حال پیشرفت است اما تمام نشده، می‌توانید WP را تمدید کنید. استان‌ها معمولاً یک ارزیابی می‌کنند و اگر ببینند شما تلاش واقعی کرده‌اید (مثلاً سرمایه‌گذاری بخش اعظم انجام شده، کسب‌وکار فعال است ولی هنوز به سوددهی مطلوب نرسیده) برایتان نامه تمدید می‌دهند. باید برنامه کارتان برای دوره تمدیدی هم واضح باشد (چه خواهید کرد تا به نتیجه برسید).

  • آپدیت‌های پرونده: برخی استان‌ها (مثل مانیتوبا) در طول اجرای کسب‌وکار از شما گزارش میان‌دوره می‌خواهند؛ یا مثلاً BC اگر تغییر مهمی خواستید بدهید باید درخواست تغییر بفرستید. این آپدیت‌ها را جدی بگیرید. هر تغییری از برنامه اولیه (مکان، میزان سرمایه، نوع محصول) را بدون اطلاع انجام ندهید. گاهی تغییر کوچک بدون اشکال است ولی بزرگ باشد باید مجوز بگیرید. مثلاً در برنامه انتاریو قبلا اگر می‌خواستید محل بیزنس را از شهری به شهر دیگر ببرید، نیازمند تایید مجدد بود.

  • نامه‌نگاری و ارتباط: همه مکاتبات با اداره مهاجرت را به‌موقع پاسخ دهید و مدارک درخواستی را سریع بدهید. هر تغییر شخصی (تغییر آدرس، تولد فرزند، ازدواج،…) را نیز باید اطلاع دهید زیرا ممکن است در پرونده PR تاثیر داشته باشد. مشاور شما معمولاً این کارها را انجام می‌دهد اما اگر خودتان اقدام می‌کنید، خیلی منظم باشید.

  • مدیریت انتظارات شخصی و خانوادگی: این مسیر طولانی است. باید از ابتدا خود و خانواده‌تان را آماده کنید که چند سال سخت کار و انتظار در پیش است. شاید در این مدت کیفیت زندگی اولیه پایین‌تر از حدی باشد که در وطن داشتید یا نسبت به مهاجران از روش‌های دیگر کمتر آسوده باشید چون درگیر کسب‌وکارید. مهم است روحیه را حفظ کنید و به هدف پایانی فکر کنید. خانواده را در جریان مراحل بگذارید تا آنها هم صبور باشند.

  • جشن گرفتن موفقیت‌های کوچک: برای مدیریت استرس مسیر، هر گام موفق را جشن بگیرید: دعوت‌نامه آمد، فایل کامل پذیرفته شد، ویزا گرفتید، افتتاحیه بیزنس انجام شد، اولین سود ماهانه، نامینیشن رسید، … . این کار حال روحی را بهتر می‌کند و انگیزه می‌دهد تا مرحله بعدی.

  • برخورد با تاخیرات: بسیار محتمل است که جایی از کار دیرتر از جدول زمانی برود (مثلاً ساخت و ساز مکان بیش از حد طول کشید، یا بررسی مدیکال خانواده طولانی شد). داشتن انتظار واقع‌بینانه کمک می‌کند کمتر ناامید شوید. همیشه در ذهن اضافه‌زمانی را لحاظ کنید.

  • کمک خواستن: اگر در عملکرد کسب‌وکار مشکل دارید، از مشاوران بیزنس یا سازمان‌های توسعه اقتصادی محلی کمک بگیرید. گاهی استان‌ها خود برای کارآفرینان تازه‌وارد ورکشاپ یا مشاور ارائه می‌کنند (مثلاً نیوبرانزویک دوره‌هایی داشت). سوال پرسیدن و کمک گرفتن نشانه ضعف نیست، بلکه هوشمندی شما را می‌رساند و احتمال موفقیت را بالا می‌برد. حتی از خود اداره مهاجرت استان می‌توانید راهنمایی بخواهید، آنها دوست ندارند شما شکست بخورید.

  • صبوری و ثابت‌قدم بودن: مدیریت انتظارات یعنی بدانید که مثلاً “من ۳ سال سخت تلاش می‌کنم برای یک عمر بهره‌مندی”. با این دید، هر سختی و تأخیری توجیه‌پذیرتر می‌شود. حفظ این نگرش در جلسات با افسران هم مهم است؛ آنها باید ببینند شما واقعاً متعهدید بمانید و کار کنید، نه اینکه صرفاً دنبال یک راه میانبر بوده‌اید.

در مجموع، کلید موفقیت در پرونده‌های سرمایه‌گذاری، مدیریت صحیح زمان و ریسک‌هاست. با برنامه‌ریزی، انعطاف و استفاده از کمک‌های حرفه‌ای، می‌توانید از موانع عبور کنید و به سرمنزل مقصود برسید. SmiletoCanada نیز در تمام طول این مسیر نه‌چندان هموار، همراه شماست و برای رویارویی با ناشناخته‌ها، راهکارهای جایگزین و حمایت لازم را فراهم خواهد کرد.

سؤالات متداول

در پایان، به برخی از سؤالات متداول که متقاضیان ایرانی مهاجرت از طریق سرمایه‌گذاری و کارآفرینی به کانادا مطرح می‌کنند، به صورت خلاصه و روشن پاسخ می‌دهیم:

حداقل سرمایه و دارایی خالص واقع‌بینانه؟

پرسش: حداقل چقدر سرمایه و دارایی خالص برای موفقیت در برنامه‌های سرمایه‌گذاری کانادا لازم است؟ آیا ارقامی که برنامه‌ها اعلام کرده‌اند کافی است یا باید بیشتر داشته باشیم؟

پاسخ: حداقل‌های رسمی هر برنامه مشخص است (مثلاً سرمایه‌گذاری ۱۵۰ هزار دلار و دارایی خالص ۵۰۰ هزار دلار برای برخی استان‌ها). اما واقع‌بینانه، معمولاً نیاز به بیشتر از حداقل دارید. چرا؟

  • اول اینکه در سیستم‌های امتیازی، کسی که فقط حداقل‌ها را دارد ممکن است امتیاز رقابتی کسب نکند. اغلب پذیرفته‌شدگان دارایی و سرمایه بالاتری نسبت به حداقل نشان داده‌اند تا امتیازشان بالا رود.

  • دوم اینکه اجرای کسب‌وکار همیشه هزینه‌های پیش‌بینی‌نشده دارد. داشتن پشتوانه مالی بیشتر خیال شما را راحت‌تر می‌کند که اگر مثلاً پروژه با کسری بودجه مواجه شد، از پس آن برمی‌آیید.

  • به طور کلی، اگر بخواهیم رقم تقریبی بدهیم: بهتر است حداقل ۲ برابر رقم سرمایه‌گذاری اعلامی را به صورت نقد/قابل دسترس داشته باشید (برای هزینه‌های جانبی، ذخیره اضطراری و زندگی شخصی)؛ و دارایی خالص شما هم حداقل ۲۰-۳۰٪ بالاتر از حداقل برنامه باشد تا در حسابرسی کم نیاورید.

  • به عنوان مثال، اگر برنامه‌ای می‌گوید دارایی ۵۰۰ هزار دلار و سرمایه ۱۵۰ هزار دلار: داشتن مثلاً ۷۰۰ هزار دلار دارایی با توان سرمایه‌گذاری ۲۰۰-۲۵۰ هزار دلار، شما را در موضع اطمینان قرار می‌دهد.

  • این بدان معنا نیست که با حداقل دقیق امکان‌پذیر نیست؛ برخی استان‌های کمتر رقابتی با همان حداقل هم پرونده می‌پذیرند، اما هرچه بالاتر باشید، شانس و آسودگی بیشتر است.

  • در برنامه استارت‌آپ که حداقل رسمی ندارد، توصیه می‌شود حداقل بتوانید ~۱۰۰ هزار دلار برای توسعه اولیه ایده و هزینه‌های زندگی کنار بگذارید، حتی اگر سرمایه‌گذار هم به پروژه پول تزریق کند.

  • نکته: همچنین توجه داشته باشید که دارایی خالص شامل اموال غیرنقد هم می‌شود (مثل ملک) که برای سرمایه‌گذاری باید فروخته و به پول تبدیل شود. اگر همه دارایی‌تان خانه است، باید ببینید آیا امکان نقدکردن در زمان مناسب دارید. گاهی افراد دارایی کاغذی کافی دارند ولی نقدینگی واقعی کم دارند و این مشکل‌ساز می‌شود.

  • خلاصه اینکه، توان مالی شما باید متناسب با بزرگی برنامه باشد. هرچه استان بزرگ‌تر و پروژه پیچیده‌تر، توقع دارایی بیشتر می‌رود. اگر در مرز هستید، شاید بهتر باشد ابتدا دارایی‌تان را تقویت کنید یا استان‌های کوچک‌تر را هدف بگیرید.

بدون مدرک زبان می‌توان اقدام کرد؟

پرسش: آیا می‌توان بدون داشتن مدرک زبان (مثل IELTS) برای برنامه سرمایه‌گذاری کانادا اقدام کرد؟ سطح زبان انگلیسی یا فرانسوی چقدر مهم است؟

پاسخ: مدرک زبان در برخی برنامه‌های استانی جزو مدارک الزامی اولیه نیست (مثلاً BC یا انتاریو در مرحله EOI نمره زبان نمی‌خواستند، یا چند استان CLB4 کافی می‌دانستند). اما از چند جهت داشتن مدرک زبان توصیه و در عمل لازم است:

  • در سیستم‌های امتیازی، زبان امتیاز محسوب می‌شود. مثلاً CLB5 یا 6 می‌تواند امتیاز شما را ۱۰-۱۵ نمره بالا ببرد که گاهی تعیین‌کننده است.

  • در مرحله مصاحبه یا نگارش بیزنس‌پلن، نداشتن توان زبانی مشخص خواهد شد. حتی اگر مدرک نخواهند، شما باید طرح را به انگلیسی ارائه دهید و در مصاحبه شفاهی از کسب‌وکارتان دفاع کنید. چنانچه نتوانید روان صحبت کنید، اعتماد افسر به توان شما در اداره بیزنس در محیط کانادایی سلب می‌شود. مواردی بوده که پرونده را به دلیل ضعف زبان رد کرده‌اند، ولو قانوناً شرط زبان نداشت.

  • برای اداره واقعی کسب‌وکار،‌ شما نیازمند تعامل با مشتری، بانک، اداره مالیات، کارمند و غیره هستید. بدون زبان، عملاً یا باید مترجم دائم داشته باشید یا شریک مسلط. این برای موفقیت کسب‌وکار خطرناک است.

  • برنامه‌های فدرال (استارت‌آپ و خوداشتغالی) الزام مدرک زبان دارند (CLB5 برای استارت‌آپ). برنامه‌های استان آتلانتیک و مانیتوبا و ساسکاچوان هم CLB5 را شرط کرده‌اند.

  • ممکن است بپرسید آیا امکان اقدام با کلاس‌های زبان یا مترجم وجود دارد؟ در برنامه کارآفرینی نه، باید خود متقاضی عمدتاً مسلط باشد. مترجم در مصاحبه‌های تجاری یا جلسات اداری ممکن است مجاز نباشد یا اثر منفی دارد (افسر فکر می‌کند پس در عمل هم وابسته‌اید).

  • پس توصیه قوی ما: حداقل آیلتس جنرال ۵ یا ۵.۵ بگیرید (CLB5-6). اگر الان سطح‌تان پایین‌تر است، چند ماه وقت بگذارید و زبان بخوانید؛ در کل پروسه چندساله این چند ماه ارزش دارد چون شانس نهایی را زیاد می‌کند.

  • اگر زبان فرانسه می‌دانید و استان فرانکوفون می‌روید (مثل نیوبرانزویک برای شهرهای فرانسوی‌زبان یا برای کبک)، حتماً TCF/TEF بدهید. داشتن فرانسه قوی حتی می‌تواند شرط انگلیسی را در برخی فدرال برنامه‌ها کاهش دهد.

  • در مجموع، هرچند ظاهراً بدون مدرک زبان اقدام ممکن است، اما برای موفقیت تقریبا ضروری است که زبان را به سطح قابل‌قبول برسانید. این سرمایه‌گذاری روی خودتان، موفقیت بیزنس شما را نیز تضمین می‌کند.

از کجا شروع کنم و چه مدارکی لازم است؟

پرسش: فرآیند کار را از کجا باید آغاز کرد؟ چه مدارک و اسنادی را باید جمع‌آوری کنم قبل از اینکه اقدام کنم یا با مشاور صحبت کنم؟

پاسخ: شروع فرآیند چند مرحله اصلی دارد:

  1. ارزیابی اولیه پروفایل: ابتدا رزومه کاری و سوابق خود را مرور کنید. ببینید چقدر تجربه مدیریتی دارید، چه میزان سرمایه و دارایی می‌توانید فراهم کنید، سن و مدرک تحصیلی و زبان شما چیست. همچنین فکر کنید چه ایده کسب‌وکاری مدنظر دارید یا حداقل در چه صنعتی علاقه‌مند/وارد هستید. با این اطلاعات، می‌توانید با یک مشاور مهاجرتی مشورت اولیه داشته باشید تا مناسب‌ترین برنامه برایتان مشخص شود. شرکت SmiletoCanada خدمات ارزیابی اولیه ارائه می‌دهد.

  2. انتخاب برنامه و استان: براساس پروفایل، تصمیم بگیرید کدام مسیر را می‌خواهید بروید (استارت‌آپ، یا کدام استان برای PNP، یا C11). این مهم‌ترین تصمیم است زیرا ادامه کار را شکل می‌دهد.

  3. گردآوری مدارک مالی و هویتی: همانطور که گفتیم، مدارک دارایی و منشاء آن بسیار مهم است. از همین الان شروع به جمع‌آوری کنید:

    • اسناد ملکی (سند، برگه معامله، هر ارزیابی رسمی).

    • حساب‌های بانکی (گواهی مانده حساب، گردش ۶-۱۲ ماه اخیر).

    • مدارک سهام شرکت یا اوراق بهادار.

    • اسناد ارثیه، هدایا اگر بوده.

    • خلاصه‌ای از بدهی‌ها (تا بدانید چقدر کسر می‌شود).

    • سوابق مالیاتی شخصی/شرکتی که به دارایی‌ها مربوط است.

    • مدارک هویتی و شخصی: پاسپورت‌ها (همه صفحات مهرخورده هم)، شناسنامه، سند ازدواج، شناسنامه فرزندان. برای ترجمه آماده کنید.

    • گواهی عدم سوءپیشینه: فعلاً نیاز نیست تا مراحل آخر، اما اگر سابقه‌ای دارید بهتر است زودتر بدانید باید توضیح دهید.

    • مدارک تحصیلی: آخرین مدرک تحصیلی خود (دیپلم، لیسانس، …) را پیدا و آماده ترجمه کنید. (برای برخی استان‌ها امتیاز دارد).

    • مدارک زبان: اگر دارید، آماده کنید. اگر نه، ثبت‌نام آزمون بدهید و شروع به مطالعه کنید.

  4. مدارک شغلی و مدیریتی:

    • رزومه کامل با ذکر مسئولیت‌های مدیریتی.

    • گواهی‌های اشتغال از کارفرمایان سابق (اگر دارید یا می‌توانید درخواست کنید).

    • سوابق بیمه تامین اجتماعی یا لیست بیمه پرسنل (اگر نشان دهد شما مدیر بودید).

    • مدارک ثبت شرکت خودتان (برای اثبات مالکیت و نقش).

    • هر گونه جواز کسب یا پروانه بهره‌برداری که داشته‌اید.

    • توصیه‌نامه از شرکای تجاری یا مشتریان مهم (اختیاری ولی در مصاحبه بکار می‌آید).

  5. طرح کسب‌وکار اولیه: لازم نیست از ابتدا طرح کامل داشته باشید (مشاور می‌تواند کمک کند)، اما ایده باید داشته باشید. پس تحقیق کنید: کدام کسب‌وکار در استان موردنظرتان می‌تواند موفق باشد؟ اگر قصد خرید دارید، دنبال لیست آگهی‌های فروش بیزنس آنجا بگردید (سایت‌هایی مانند businessesforsale و … موجودند) تا دید بگیرید.

  6. منابع مالی انتقال: اگر پول شما در دارایی‌های غیرنقد است (ملک، سهم)، به فکر نقدکردن در آینده باشید. اگر محدودیت انتقال ارز وجود دارد، راه‌های قانونی (مثل صرافی مورداعتماد و رسمی) را شناسایی کنید که وقتی زمان شد، معطل نشوید.

  7. اقدام رسمی: سپس مرحله ثبت EOI یا تشکیل پرونده بر اساس برنامه انتخابی می‌آید که بر پایه مدارک بالا است. در آن زمان دیگر شما آماده هستید.

خلاصه: شروع با ارزیابی و مشاوره، سپس جمع‌آوری مدارک مالی/شغلی، تقویت زبان، و تدوین ایده بیزنس. اینها را اگر موازی پیش ببرید، ظرف چند ماه می‌توانید یک پرونده قوی را آماده سابمیت داشته باشید. مشاور شما چک‌لیست دقیق‌تری متناسب با برنامه انتخابی خواهد داد. در ضمن، زودتر اقدام کردن عموماً بهتر است چون ظرفیت‌ها محدودند و شرایط رقابتی‌تر می‌شود. پس اگر تصمیم جدی دارید، “امروز” بهترین روز برای شروع است.

آیا خرید Franchise به‌تنهایی کافی است؟

پرسش: آیا اگر یک حق امتیاز تجاری (Franchise) از یک برند معتبر بخریم، می‌توانیم از این طریق اقامت کانادا بگیریم؟ خرید فرانچایز چه مزایا و معایبی دارد؟

پاسخ: خرید یک فرانچایز (مثلاً مک‌دونالد، تیم هورتنز، ساب‌وی یا حتی برندهای کمتر شناخته‌شده) می‌تواند گزینه‌ای برای کسب‌وکار پیشنهادی شما باشد، اما به‌خودی‌خود تضمین اقامت نیست. نکاتی در این باره:

  • برنامه مهاجرتی همچنان باید دنبال شود: صرف خرید فرانچایز باعث نمی‌شود دولت کانادا به شما ویزا بدهد. شما باید از یکی از مسیرهای مهاجرتی (مثل همان PNP کارآفرینی یا C11) اقدام کنید و فرانچایز می‌تواند طرح کسب‌وکار شما در آن برنامه باشد. برخی استان‌ها حتی فرانچایز را ترجیح می‌دهند چون مدل کسب‌وکارش آزمون‌پس‌داده است، اما باید از طریق برنامه مهاجرتی اقدام کنید.

  • مزایای فرانچایز:

    • مدل کسب‌وکار و برند آماده است، نیازی به ایجاد اعتبار از صفر نیست.

    • پشتیبانی و آموزش از سوی صاحب امتیاز (Franchisor) دریافت می‌کنید، که برای تازه‌وارد به بازار کانادا کمک بزرگی است.

    • تأمین مواد، تبلیغات، سیستم‌ها استاندارد است و شما از آنها بهره می‌برید.

    • در توجیه به افسر مهاجرت، نشان می‌دهد ریسک شکست کمتر است چون برند جاافتاده است (البته این بستگی دارد به برند).

  • ملاحظات مالی:

    • فرانچایزهای معروف معمولاً گران هستند (مثلاً گرفتن امتیاز یک رستوران زنجیره‌ای ممکن است 300 هزار تا 1 میلیون دلار سرمایه بخواهد شامل Franchise Fee اولیه و هزینه راه‌اندازی). اگر بودجه‌تان محدود است، شاید فقط فرانچایزهای کوچک‌تر امکان‌پذیر باشد.

    • علاوه بر سرمایه‌گذاری اولیه، شما باید حق امتیاز سالانه یا درصدی از فروش را به فرانچایزر بپردازید. این روی سود شما اثر می‌گذارد (بخشی از درآمد همیشه باید داده شود).

    • فرانچایزرها اغلب می‌خواهند خودتان شخصاً درگیر اداره باشید (owner-operator) و سابقه مدیریتی مربوطه داشته باشید؛ لذا قبل از خرید بررسی کنید آیا با شرایط شما موافقند.

  • مورد تأیید بودن برای مهاجرت:

    • بیشتر استان‌ها خرید فرانچایز را می‌پذیرند به عنوان بیزنس معتبر، مادامی که سایر شروط (مثلاً ایجاد شغل جدید) انجام شود. باید دقت کنید که اگر فرانچایز شما یک کسب‌وکار کاملاً جدید نیست بلکه دارید شعبه فعال یک برند را می‌خرید، آیا آن شغل‌ها جدید حساب می‌شوند یا خیر. معمولاً اگر مالکیت عوض شود ولی کسب‌وکار ادامه داشته باشد، برای برنامه کارآفرینی، ایجاد شغل جدید اضافی نسبت به قبل مهم است. پس شاید لازم شود کارکنان را گسترش دهید.

    • از نظر تمکن، فرانچایز نوعی کسب‌وکار “از پیش تعریف‌شده” است که استان‌ها می‌بینند محتوا و طرحش استاندارد است، لذا احتمال سوال پیچیدن روی viability کمتر است. البته باید مکان‌یابی و بازارتان را هنوز توجیه کنید (“چرا این برند در این شهر موفق خواهد بود؟”).

  • رقابت و محدودیت‌ها: فرانچایزرها برای نزدیک بودن شعب حساس‌اند (Territory تعیین می‌کنند). مطمئن شوید محدوده جغرافیایی شما اشباع نیست. همچنین بدانید که خلاقیت شما در کسب‌وکار فرانچایزی محدودتر است چون باید طبق دستورالعمل برند عمل کنید (منو، قیمت، چیدمان).

  • فرآیند خرید فرانچایز: خود فرایند گرفتن نمایندگی نیز زمان و دقت می‌خواهد. باید درخواست به شرکت مادر دهید، آنها شما را ارزیابی مالی و مهارتی می‌کنند، گاهی مصاحبه و دوره آموزشی باید بگذرانید. سپس قرارداد مفصل بسته می‌شود. این خود ممکن است چندین ماه طول بکشد. پس در برنامه زمان‌بندی مهاجرت، این را لحاظ کنید. شاید لازم باشد قبل از آمدن به کانادا، توافق فرانچایز conditional داشته باشید که به اخذ ویزای شما موکول شود.

  • جمع‌بندی: داشتن یک فرانچایز می‌تواند کمک کننده باشد اما “کافی” نیست. هنوز باید در چارچوب یک برنامه رسمی مهاجرت (PNP یا C11) عمل کنید. اگر الزامات آن برنامه را برآورده کنید (مثلاً سرمایه لازم، شغل جدید، عملکرد)، نوع بیزنس شما که فرانچایز است احتمالاً با روی باز پذیرفته می‌شود. توصیه می‌کنیم قبل از امضای قرارداد فرانچایز، حتماً با مشاور مهاجرتی هماهنگ کنید که ساختار آن با شرایط مهاجرتی در تضاد نباشد (برای مثال، اطمینان یابید که مالکیت و کنترل کافی خواهید داشت چون برخی فرانچایزها ساختارهای مشارکتی پیشنهاد می‌کنند که ممکن است حد نصاب مالکیت شما را زیر سوال ببرد).

در مجموع، فرانچایز یک راه میانی جذاب بین خرید کسب‌وکار مستقل و شروع از صفر است: نه کامل از صفر است، نه لزوماً موفقیت تضمین‌شده ولی احتمالاً آسان‌تر مدیریت می‌شود. اگر سرمایه کافی دارید و برند مناسبی پیدا کنید، می‌تواند بخشی از استراتژی مهاجرتی موفق شما باشد.

جمع‌بندی و چک‌لیست «به‌صرفه بودن»

در پایان این راهنمای جامع، می‌خواهیم ارزیابی کنیم که آیا ویزای سرمایه‌گذاری کانادا در ۲۰۲۵ به‌صرفه است یا خیر و تحت چه شرایطی. همچنین یک چک‌لیست نهایی از معیارهای تصمیم‌گیری ارائه دهیم تا شما، به‌عنوان متقاضی، بتوانید آگاهانه نتیجه‌گیری کنید.

ده معیار کلیدی قبل از اقدام

پیش از آنکه دکمه “شروع فرآیند” را بزنید، اطمینان حاصل کنید که وضعیت خود را در این ده حوزه کلیدی سنجیده‌اید:

  1. توان مالی کافی: آیا سرمایه‌ی نقدی که برای سرمایه‌گذاری و هزینه‌های جانبی نیاز است واقعاً در دسترس دارید؟ همچنین بودجه لازم برای زندگی خانواده‌تان طی چند سال بدون درآمد ثابت را کنار گذاشته‌اید؟

  2. تجربه مدیریتی مرتبط: آیا سابقه کاری و مدیریتی شما به اندازه کافی قوی است که هم اداره کسب‌وکار در کانادا را بلد باشید و هم افسر مهاجرت را قانع کند؟ (حداقل ۳ سال مدیریت/مالکیت).

  3. انگیزه و تعهد کاری: آیا آماده هستید چند سال بسیار پرتلاش را درگیر راه‌اندازی و رشد یک کسب‌وکار شوید، شاید بیشتر از وقتی که در استخدام معمولی می‌گذاشتید؟ مهاجرت سرمایه‌گذاری برای کسانی که شور کارآفرینی ندارند دشوار است.

  4. پشتیبانی خانوادگی: آیا همسر و فرزندان‌تان با این طرح همراه هستند؟ از تغییر سبک زندگی، احتمالا ساعات کاری طولانی شما، و چالش‌های ورود به جامعه جدید آگاهند؟ حمایت خانواده می‌تواند عامل موفقیت یا شکست باشد.

  5. مهارت زبان و تطبیق‌پذیری: آیا زبان انگلیسی/فرانسوی شما (و خانواده) به حدی است که در زندگی و کسب‌وکار روزمره دچار مشکل عمده نشوید؟ و آیا مایلید فرهنگ جدید را بپذیرید و یاد بگیرید؟ بدون زبان و انعطاف فرهنگی، این مسیر توصیه نمی‌شود.

  6. پلان تجاری سنجیده‌شده: آیا ایده کسب‌وکار یا گزینه سرمایه‌گذاری مشخصی دارید که از نظر بازار، مکان و اجرای عملی بررسی اولیه شده و منطقی به نظر برسد؟ یا حداقل زمینه مورد علاقه و تحقیقات ابتدایی انجام داده‌اید؟

  7. برنامه‌ریزی مالیاتی و قانونی: آیا از پیامدهای مالیاتی مهاجرت (مثل مالیات بر فروش ملک در ایران، انتقال پول) و الزامات قانونی کانادا (ثبت شرکت، بیمه‌ها) شناخت کافی دارید یا مشاوران مناسبی در کنار خود دارید؟

  8. سلامت و پیشینه پاک: آیا از نظر معاینات پزشکی و سوابق کیفری، مانعی وجود ندارد؟ (کسی در خانواده بیماری جدی که درمان طولانی‌مدت بخواهد یا سوءپیشینه مهم ندارد) چون اینها در مراحل پایانی ممکن است مشکل‌ساز شوند.

  9. انتخاب برنامه مناسب: آیا مطمئنید مسیری که برگزیده‌اید (مثلاً استانی خاص یا SUV) با شرایط شما همخوانی دارد؟ بهتر است از ابتدا بهترین گزینه را انتخاب کنید تا زمان و هزینه هدر نرود. مشاوره تخصصی در این مورد حیاتیست.

  10. صبر و استقامت ذهنی: شاید مهم‌ترین معیار: آیا صبور هستید و توان روحی مواجهه با پیچ‌وخم‌های اداری و تجاری را دارید؟ پروسه ممکن است ۲-۳ سال طول بکشد و کارآفرینی ذاتاً همراه فراز و نشیب است. داشتن ذهنیت مثبت و پشتکار، کلید عبور از موانع است.

اگر در اکثر یا همه موارد بالا خود را در وضعیت مطلوب می‌یابید، احتمال زیادی دارد که مسیر سرمایه‌گذاری برای شما به‌صرفه و موفقیت‌آمیز باشد. در غیر اینصورت، شاید نیاز به تقویت برخی حوزه‌ها یا حتی بازنگری در روش مهاجرتی داشته باشید.

ماتریس تصمیم‌گیری بودجه/ریسک/زمان

برای کمک در تصمیم، می‌توان به یک ماتریس سه‌بعدی ذهنی فکر کرد که سه عامل اصلی را می‌سنجد: بودجه، ریسک‌پذیری، و بازه زمانی مدنظر برای اقامت.

  • اگر بودجه زیادی دارید، ریسک‌پذیری بالا و می‌خواهید سریع PR بگیرید: گزینه Start-Up Visa یا خرید کسب‌وکار بزرگ در استان‌های کوچک می‌تواند مناسب باشد. بودجه‌ بالا پیدا کردن ایده یا امتیاز را آسان می‌کند و ریسک‌پذیری هم در نوآوری لازم است. سریع‌تر از PNP سنتی ممکن است PR بگیرید.

  • اگر بودجه متوسط دارید، ریسک‌پذیری متوسط و زمان برایتان خیلی حیاتی نیست: مسیر PNP کارآفرینی در استان‌های متوسط (مثل مانیتوبا، آتلانتیک) مناسب است. با سرمایه معقول و تلاش مدیریتی می‌توانید طی ~۳ سال به نتیجه برسید. ریسک کسب‌وکار وجود دارد اما می‌توانید محافظه‌کارانه بیزنس را انتخاب کنید.

  • اگر بودجه محدود ولی مهارت حرفه‌ای دارید و از ریسک تجاری خوشتان نمی‌آید: شاید اصلاً سرمایه‌گذاری مسیر بهینه شما نباشد؛ می‌توانید روش‌های جایگزین مثل اکسپرس انتری یا جاب‌آفر را بررسی کنید. زیرا مسیر کارآفرینی با بودجه کم و ریسک‌گریزی، احتمالاً استرس‌آور و کم‌نتیجه خواهد بود.

  • اگر ریسک‌پذیری بالا و نوآوری دارید ولی پول کم: باز Start-Up Visa یا C11 با پروژه کوچک می‌تواند راهگشا باشد. چون در استارت‌آپ سرمایه شخصی کم‌تری نیاز است اما باید ریسک شکست استارت‌آپ را بپذیرید.

  • اگر عجله‌ای برای PR ندارید و هدف اصلی‌تان توسعه بیزنس در بازار کاناداست: مسیر C11 owner-operator (بدون تضمین PR فوری) هم می‌تواند ارزشمند باشد. شما چند سال فرصت می‌گیرید کسب‌وکار را جا بیندازید و در کنارش راهی برای PR پیدا کنید (مثلاً از طریق تجربه کانادایی یا استانی بعداً).

  • ماتریس تصمیم را می‌توان اینطور خلاصه کرد که:

    • محور بودجه: کم ←→ زیاد

    • محور ریسک‌پذیری: کم ←→ زیاد

    • محور زمان (انعطاف): کم ←→ زیاد

    شما باید ببینید در این فضای سه‌بعدی کجا قرار می‌گیرید و کدام مسیر مختصاتش نزدیک‌تر است.

به بیان ساده‌تر: ویزای سرمایه‌گذاری کانادا به‌صرفه است اگر شما منابع مالی متناسب، روحیه کارآفرینی (تحمل ریسک و پشتکار) و زمان کافی برای طی فرآیند دارید. در این صورت، با وجود هزینه‌ها و تلاش‌هایی که می‌کنید، نتیجه (اقامت دائم در کشوری با ثبات اقتصادی و آینده روشن برای خانواده) بسیار ارزشمند خواهد بود.

گام‌های بعدی برای شروع فرآیند

اگر بعد از همه بررسی‌ها تصمیم خود را گرفته‌اید که «بله، مسیر سرمایه‌گذاری برای من مناسب و به‌صرفه است»، اینک وقت اقدام عملی است. گام‌های پیشنهادی بعدی:

  1. مشاوره تخصصی: حتی اگر همه اطلاعات را دارید، در عمل‌کردن نیاز به راهنمایی یک فرد خبره محلی دارید. یک جلسه مشاوره رسمی با کارشناسان مهاجرت شرکت SmiletoCanada ترتیب دهید تا جزئیات برنامه انتخابی، مدارک لازم و قراردادهای همکاری مشخص شود.

  2. ارزیابی دقیق مدارک: کارشناسان مدارک مالی، شغلی و شخصی شما را مرور کرده، کمبودها و نقاط ضعف را گوشزد می‌کنند. سپس شما مدتی صرف تکمیل آنها خواهید کرد (مثلاً گرفتن IELTS، آماده‌سازی ترجمه‌ها، فروش دارایی اگر نیاز است و …).

  3. سفر اکتشافی (در صورت امکان): توصیه می‌شود قبل از سابمیت نهایی پرونده (یا حتی قبل از انتخاب نهایی استان)، یک بازدید به کانادا داشته باشید (با ویزای توریستی) تا هم با فضای استان و شهر آشنا شوید، هم شاید گزینه‌های بیزنسی را از نزدیک ببینید. این سفر در پرونده شما نیز امتیاز محسوب می‌شود.

  4. تهیه بیزنس‌پلن و اسناد پرونده: تیم ما یا متخصصان مرتبط، بر اساس اطلاعات شما و تحقیقات بازار، طرح کسب‌وکار حرفه‌ای تدوین می‌کنند که ضمیمه پرونده شود. همزمان فرم‌های دولتی تکمیل و اسناد پشتیبان مرتب می‌گردد.

  5. ارسال درخواست و پیگیری: پرونده به استان یا فدرال ارسال شده و سپس باید روند را مرحله به مرحله پیگیری و با صبوری انتظار کشید. ما در این مدت شما را از وضعیت آگاه نگه می‌داریم و هر درخواست اطلاعات اضافه را پاسخ می‌دهیم.

  6. آمادگی ورود: پس از تأییدها و دریافت ویزا، پیش از ورود به کانادا، برنامه ورود تهیه کنید (محل اقامت موقت، افتتاح حساب بانکی، انتقال پول، ثبت نام مدارس بچه‌ها و …). SmiletoCanada در بسیاری از این امور می‌تواند خدمات ورود (landing services) ارائه دهد تا شوک جابجایی کمتر شود.

  7. اجرای طرح و پشتیبانی مستمر: پس از ورود، طبق پلن پیش بروید. مشاوران ما در ماه‌های اول می‌توانند به سوالات شما پاسخ دهند یا منابع مفید معرفی کنند (مثلاً معرفی به حسابدار محلی، یا متخصص دیجیتال مارکتینگ اگر نیاز داشتید). هدف این است که شما تنها احساس نکنید و بتوانید سریعاً کسب‌وکار را روی ریل بیندازید.

  8. گزارش‌دهی و مسیر تا PR: هر گزارش یا مدرکی برای دولت لازم است تهیه و ارسال می‌شود و نهایتاً مراحل فدرال برای دریافت اقامت دائم طی خواهد شد. بعد از دریافت PR هم خدمات ما تمام نمی‌شود؛ شما حالا عضوی از جامعه تجاری کانادا هستید و ما شبکه‌ای داریم که می‌توانید در آن با سایر کارآفرینان مهاجر تبادل تجربه کنید.

در یک کلام، به‌صرفه بودن این مسیر را باید در افق بلندمدت دید. شاید از منظر مالی صرف، هزینه‌ها بالا به نظر برسد، اما سرمایه‌گذاری روی آینده خود و فرزندانتان و بهره‌مندی از کیفیت زندگی و فرصت‌های کانادا، ارزشی فراتر از اعداد دارد.

نتیجه‌گیری نهایی: ویزای سرمایه‌گذاری کانادا در سال ۲۰۲۵ برای ایرانیانی که شرایط ذکرشده را داشته باشند، همچنان یکی از مسیرهای جذاب و عملی مهاجرت است. هرچند چالش‌ها و ریسک‌هایی دارد، با برنامه‌ریزی صحیح، مشاوره حرفه‌ای و پشتکار، می‌توان این مسیر را با موفقیت طی کرد. شرکت SmiletoCanada آماده است تا در این سفر مهم همراه و حامی شما باشد، از نخستین گام‌های تصمیم‌گیری تا نهایی‌شدن اقامت دائم و فراتر از آن.

اشتراک گذاری
قبلی
آپدیت‌های جدید برنامه استانی بریتیش کلمبیا (BC PNP)...
بعدی
راهنمای جامع ویزای کارآفرینی بریتیش کلمبیا  (شرایط و...

درباره نویسنده

adminpanel

ارسال دیدگاه لغو پاسخ

تصویر عالی

تیم مهاجرتی SMILE To CANADA با بیش از 5 سال سابقه فعالیت در زمینه مهاجرت، تمامی فارسی زبانان را برای دریافت ویزا، اقامت و شهروندی کانادا همراهی میکند

منوی سریع

  • درباره ما
  • وبلاگ
  • رزرو وقت مشاوره

ویزا ها

© 2025 SmiletoCanada.تمامی حقوق محفوظ است.

  • سیاست حفظ حریم خصوصی
  • شرایط استفاده
  • پشتیبانی